تعریف کاملاً با آنچه اغلب معتزله مطرح کردهاند، هماهنگ و مخالف تعریف شیخ مفید است.۱ البته، به سید مرتضی تعاریف دیگری نیز در کتاب الحدود و الحقایق نسبت داده شده است:۲
۱. نیرویی در قلب که انسانها به وسیله آن قوه تمییز پیدا میکنند؛
۲. برخی از علوم ضروری که به وسیله آنها اکتساب علوم دیگر ممکن خواهد شد؛
۳. علم به امور واجب و محال؛
۴. غریزهای که در صورت سلامت ابزارش علوم کلی بدیهی را میفهمد؛
در این کتاب تعریف اول اصل و دیگر تعاریف با عبارت «قیل» اضافه شدهاند. با توجه به اینکه انتساب کتاب الحدود والحقایق به سید مرتضی مشکوک است،۳ میتوان این ادعا را مطرح کرد که تعریف اصلی سید مرتضی همان تعریف پیشین است. گذشته از این، از چهار تعریفی که در کتاب الحدود والحقایق بیان شده سه تعریف دوم، سوم و چهارم مشابه تعریف اشاعره از عقل است. از این بین تعریف چهارم حتی از نظر عبارت نیز با آنچه فخررازی در المحصل بیان کرده است،۴ همانندی دارد. تعریف دوم نیز مانند تعریف اشعری از عقل۵ و تعریف سوم همان تعریف قاضی ابوبکر باقلانی است.۶ آنچه در این سه تعریف توجه پژوهشگر را به خود جلب میکند، عدم توجه به درک حسن و قبح افعال توسط عقل است.۷
1.. قاضي عبدالجبار، المغنی، ج ۱۱، ص۳۷۵- ۳۷۹.
2.. علم الهدی، رسائل، ج۲، ص۲۷۷.
3.. دربارۀ نادرستی انتساب این کتاب به سید مرتضی، نک: حسن انصاری، «الحدود والحقائق، کتابی که از سید مرتضی نیست (همراه گفتاری از استاد مدرسی)»، سایت بررسیهای تاریخی.
4.. فخر رازی، المحصل، ص۲۵۰- ۲۵۱.
5.. ایجی، شرح المواقف، ج۶، ص۴۶- ۴۷.
6.. همان، ص۴۷.
7.. خود اشاعره آشكارا به اين تفاوت اشاره کردهاند (همان).