وجودشناسی عقل
در بحث ماهیت عقل، شیخ مفید و کراجکی دیدگاهی نزدیک به متکلمان کوفه مانند هشام بن حکم داشتهاند. شیخ مفید عقل را از مقوله «معنا» دانسته است: «معنی یتمیز به من معرفة المستنبطات»۱ و معنا در علم کلام عمدتاً به معنای عَرَض بهکار میرود.۲ ابوالفتح کراجکی - شاگرد شیخ مفید - نیز بهجای «معنا» از «عَرَض» استفاده کرده است. به نظر او عقل «عرضی» است که در انسان زنده حلول میکند و بین نیک و بد تمییز میدهد.۳
پیشتر گفته شد که هشام بن حکم نیز عقل را قوهای در انسان میدانسته است و توجهی به وجود مستقل عقل نداشته است.
مفید و کراجکی نیز همچون متکلمان کوفه و برخلاف حدیثگرایان توجهی به وجود مستقل، خلقت نورانی یا وجود کیهانی عقل نداشتهاند. شیخ مفید در هیچ کدام از کتابهای موجودش به وجود مستقل عقل اشاره نمیکند. با این حال شاگرد او کراجکی به چند روایت مهم در این بحث اشاره کرده و به توضیح و توجیه عقلی آنها پرداخته است؛ برای مثال، او روایت هبوط جبرئیل و عرضه عقل، حیاء و دین بر حضرت آدم علیه السلام را مطرح کرده و سپس این پرسش را مطرح میکند که این سه همگی از اعراضاند و اعراض قائم بنفس نیستند و به همین دلیل حیات و تکلم از آنها ممکن نخواهد بود. در پاسخ این متکلم دست از ظاهر این روایات برداشته و لباس مجاز بر آنها میپوشاند؛ به این معنا که اگر اینها زندگی پیدا کنند و بتوانند سخن بگویند، چنین خواهند گفت.
کراجکی همچنین در توضیح روایت دیگر که عقل را نخستین مخلوق از