ادامه نظریه محدّث - متکلمان کوفه است.
شیخ صدوق در مسئله رابطه عقل و وحی نیز همچنان در ادامه محدّث - متکلمان کوفه میاندیشد؛ برای مثال، در کتاب التوحید به نقد دیدگاه معتزله در این باره پرداخته و تصریح میکند که انسانها بدون هدایت الهی نمیتوانند خداوند را بشناسند و وجود حجّت های الهی (پیامبران و امامان) از همان ابتدای تکلیف ضروری است:
۰.قد سمعت بعض أهل الکلام یقول لو أن رجلا ولد فی فلاة من الأرض ولم یر أحدا یهدیه ویرشده حتى کبر وعقل ونظر إلى السماء والأرض لدله ذلک على أن لهما صانعاً ومحدّثاً فقلت إن هذا شیء لم یکن وهو إخبار بما لم یکن أن لو کان کیف کان یکون ولو کان ذلک لکان لا یکون ذلک الرجل إلا حجة اللّه تعالى ذکره على نفسه.۱
وی حتی استدلالهای حضرت ابراهیم در ردّ خورشیدپرستان و ستارهپرستان را به الهام و وحی الهی میداند و معتقد است که انسانهای دیگر چنین توانی ندارند:
۰.أما استدلال إبراهیم الخلیل علیه السلام بنظره إلى الزهرة ثم إلى القمر ثم إلى الشمس و قوله فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ فإنه علیه السلامکان نبیا ملهما مبعوثاً مرسلاً وکان جمیع قوله بإلهام اللّه عزّو جل إیاه وذلک قوله عز وجل وَتِلْکَ حجّت نا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِه.۲
در بحث معرفت عقلی نیز هرچند اشاره شد که او سعی کرد به شکلی بین نظریه معرفت اضطراری و معرفت عقلی جمع کند، ولی همچنان بر اندیشههای اصیل امامیه مانند معرفت فطری و عالم ذر تأکید دارد و این روایات را بدون تأویل و توجیه