کلینی همچنین در «باب الحجة» رفتاری مشابه دارد. او این کتاب را با روایاتی شروع میکند که محتوای آنها استدلال عقلی بر ضرورت حجّت (الاضطرار الی الحجة) است. در این باب نیز روایات هشام و براهین عقلی او بر ضرورت حجّت از جایگاه خاصی برخوردار است.۱
البته، آنچه گفته شد به معنای عدم توجه به منابع وحیانی نیست، بلکه کلینی - همانند هشام بن حکم - به تعامل بین این دو منبع وحیانی معتقد بوده است. صرف نظر از روایت هشام بن حکم که پیشتر درباره آن بحث شد، مقدمه کلینی نیز دربردارنده مطالب مهمی در اینباره است؛ برای مثال، او یکی از اهداف رسالت پیامبران را فهم عقلانی ادله توحید میداند و در این تبیین از عبارتی کاملاً مشابه عبارت روایت هشام بن حکم (یعنی: یا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیاءَهُ وَرُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِیعْقِلُوا عَنِ اللَّه۲) بهره برده است:
۰.احتجّ على خلقه برسله، و أوضح الأمور بدلائله، وابتعث الرسل مبشرین ومنذرین، لِیهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَینَةٍ وَیحْیى مَنْ حَی عَنْ بَینَةٍ، ولیعقل العباد عن ربّهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما أنکروه، ویوحّدوه بالإلهیة بعد ما أضدّوه.۳
پیشتر درباره حجیّت توأمان عقل و امام در مدرسه کوفه و همچنین درباره عبارت «عقل عن اللّه» در دیدگاه هشام بن حکم سخن گفتیم. او همچنین در رد جریانهای عقلگرای افراطی که قرآن و سنت را کنار گذاشتند و به استحسان، تقلید یا تأویلهای غیریقینی روی آوردند، تنها راه رسیدن به یقین را مراجعه به کتاب و سنت نبوی میداند.
به نظر او، ظهور ادیان و مذاهب انحرافی نتیجه کنار گذاشتن کتاب و سنت و