کیفیت و شیوه استدلال درست دست نخواهند یافت.۱ این در حالی است که پیشتر گفتیم معتزله آموزههای وحیانی را در حوزه عقلیات تنها ارشادی میدانستند و ضرورت ارسال پیامبران را به حوزه مسائل فقهی و سمعیات منحصر میکردند.
از سوی دیگر، گزارش اشعری در مقالات الاسلامیین که قطعاً یک قرن پیش از کتاب شیخ مفید نوشته شده است، نشان میدهد که هرچند بسیاری از اصحاب امامیه به تعامل عقل و وحی در حوزه اعتقادات معتقد بودهاند، ولی همه امامیه چنین دیدگاهی نداشتهاند و برخی از آنان همچون معتزله عقل را در حوزه اعتقادات بینیاز از آموزههای وحیانی میدانستهاند و همچنین به ضرورتی برای ارسال رسولان الهی از ابتدای تکلیف باور نداشتهاند.۲
شاید بتوان این دو گزارش را چنین تحلیل کرد که هرچند سلسله متکلمان امامی بغداد و استادان شیخ مفید که او به اندیشههای آنان دسترسی داشته است، به تعامل عقل و وحی باور داشتهاند، ولی متکلمانی نیز در دوران اشعری بودهاند که دیدگاهی مخالف داشته و در این مسئله همچون معتزله فکر میکردهاند. شاید بتوان معتزلیان شیعهشده را از زمره این گروه دانست؛ زیرا همانطور که گفتیم این گروه تنها اندیشه امامت شیعی را پذیرفته بودند و در دیگر مسائل همچنان دیدگاههای گذشته خود را حفظ کرده بودند.
بنابراین، میتوان ادعا کرد که هرچند سلسله متکلمان نوظهور امامیه در بغداد مانند نوبختیان (ابوسهل و ابومحمد نوبختی)، مظفر بنمحمد خراسانی معروف به ابوالجیش (شاگرد ابوسهل نوبختی)، طاهر غلام او (شاگرد ابوالجیش و استاد شیخ مفید) و علی بن وصیف معروف به ناشی اصغر (شاگرد ابوسهل نوبختی و استاد شیخ مفید) در این مسئله همچون مدرسه کوفه به تعامل عقل و وحی باور