225
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

متکلمان نوظهور امامی) به جز حسن بن موسی نوبختی معرفت خداوند را اکتسابی می‌دانستند و در این مسئله با معتزله همراه شدند.

‌رابطه عقل و وحی

مسئله دیگری که تمایز متکلمان نوظهور امامیه را نسبت به متکلمان کوفه نشان می‌دهد، بحث از ‌رابطه عقل و وحی است. هرچند در این مسئله عبارت یا گزاره‌ای از متکلمان این دوره در دست نیست، ولی برای فهم دیدگاه آنان می‌توان به تحلیل و بررسی گزارش اشعری و شیخ مفید پرداخت. ظاهر این دو گزارش با یک‌دیگر متفاوت است و برای رسیدن به نتیجه‌ای درست باید به تحلیل آنها پرداخت.

از سویی بنا به گزارش شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات باید پذیرفت که همه امامیه (متکلمان و محدّثان) تا دوران او (اوایل سده پنجم) همچون مدرسه کوفه به تعامل عقل و وحی در حوزه اعتقادات باور داشته‌اند. او یکی از اختلافات امامیه و معتزله را این می‌داند که امامیه اتفاق نظر داشته‌اند بر این‌که عقل در علم و نتایجش به سمع (آیات و روایات) نیازمند است و آموزه‌های وحیانی، انسان عاقل را به کیفیت استدلال تنبیه می‌دهد.

بنابراین، از ابتدای تکلیف لازم است رسول و ‌حجّت الهی وجود داشته باشد.۱ بنا به این دیدگاه انسان‌ها در حوزه مسائل عقلیِ اعتقادات نیز نیازمند «تنبیه» و گوشزد کردن ‌حجّت ‌های الهی هستند.

به بیان دیگر، آموزه‌های انبیاء و وحی نقشی تنبیهی دارند و بدون آنها انسان‌ها به

1.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۴. کراجکی عبارتی دارد که تا اندازه‌ای سخن شیخ مفید را بهتر تبیین می‌کند: «إن الله قد اوجد للناس فی کل زمان مسمعاً لهم من انبیائه وحججه بینه وبین الخلق ینبههم علی طریق الاستدلال فی العقلیات ویفقههم علی ما لا یعلمونه الا به من السمعیات» (نک: کراجکی، ‌کنز الفوائد، ج۱، ص۲۲).


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
224

من شاهده».۱

این عبارت بیانگر آن است که از دیدگاه او، معرفت امور مربوط به دین اکتسابی است، نه اضطراری. هرچند ممکن است گفته شود که این عبارت به اندازه کافی در بحث کسبی بودن معرفة اللّه صراحت ندارد؛ ولی نوع بیان او، استدلال معتزلیان در لزوم کسبی بودن معرفت را به ذهن می‌آورد.۲ بنابراین، هرچند در مورد حسن بن موسی نوبختی شواهد موجود می‌تواند بیانگر پذیرش امکان اضطراری بودن معرفة اللّه باشد، ولی درباره ابوسهل شاهدی بر این ادعا وجود ندارد و عبارات موجود نیز بیشتر حاکی از اعتقاد او به لزوم اکتسابی بودن معرفت است.

از دیگر متکلمان امامیه در این دوره نیز هرچند سخن صریحی در بحث معرفت در دست نیست، ولی از عبارات اشعری می‌توان به دست آورد که گروهی از متکلمان متأخر امامیه به اکتسابی بودن معرفت و در نتیجه وجوب نظر و استدلال عقلی باور داشته‌اند. او پس از آن‌که اعتقاد جمهور امامیه به اضطراری بودن معرفت را بیان می‌کند، به برخی اقوال مخالف نیز اشاره کرده است. اشعری پس از بیان دیدگاه حسن بن‌موسی نوبختی که پیشتر به آن اشاره کردیم، به دیدگاه‌هایی اشاره می‌کند که به اکتسابی بودن معرفت معتقد هستند.۳

با توجه به این‌که در بیشتر موارد اشعری ابتدا به دیدگاه‌های نخستین امامیه اشاره کرده و در پایان به دیدگاه‌های متأخرتر امامیه می‌پردازد و در موارد متعددی به همراهی این گروه با معتزله اشاره کرده است، به احتمال زیاد می‌توان ادعا کرد که در اینجا نیز این گروه‌ها به جریان متکلمان متأخر امامیه اشاره دارند. بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که همه متکلمان جدید امامیه (چه معتزلیان شیعه‌شده و چه

1.. شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص‌۹۲.

2.. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص‌۲۴- ۲۵.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص‌۵۲.

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20502
صفحه از 297
پرینت  ارسال به