معتزله همراه شدند و چه موضعی نسبت به آن اتخاذ کردند موضوع این فصل خواهد بود.
عقل در اندیشه معتزله
یکی از مباحث بنیادی و چالشبرانگیز در تفکر کلامی مذاهب مختلف، جایگاه عقل در معرفت دینی است. بیشتر مسلمانان در دوره نخست چندان توجهی به مباحث عقلانی پیچیده نداشتند و میتوان ادعا کرد که بیشتر نصگرا بودند. این نصگرایی گاه به افراط نیز کشیده میشد و سر از جبرگرایی و تشبیه و تجسیم در میآورد.۱ از آغاز سده دوم به آرامی جریانی در برابر نصگرایی افراطی شکل گرفت که بعدها به نام معتزله مشهور شد.
هرچند تقابل اولیه این جریان با نصگرایان در مسائل کلامی (مانند انکار نظریههای جبر و تشبیه) بود، ولی به تدریج پرده از اختلاف اصلی این دو گروه برداشته شد؛ نصگرایان (اهل حدیث) به ظاهرِ متون دینی پایبند بودند و هیچگونه تأویلی را در متون دینی روا نمیدانستند، در حالی که معتزله با تمسک به عقل، به تأویل متون دینی دست میزدند.
معتزله کم کم به طراحی نظامی کلامی بر مبنای عقل دست زدند و سعی کردند تا معارف بنیادین دین را تنها با تکیه بر عقل ارائه کنند. در این نظام فکری به همه مباحث عقل (ماهیت و تعریف عقل، جایگاه عقل در معرفت دینی و رابطه آن با وحی) پرداخته و نظامی هماهنگ در اینباره ارائه شده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. بررسی دیدگاه معتزله در اینجا تنها به این دلیل انجام شده است که در بخشهای بعدی تعامل امامیه و معتزله در این مباحث بهتر تبیین شود.