مشابه سخن هشام در روایتی با عبارت «السبب الوارد من اللّه» آمده است و بهخوبی نقش خداوند در فعل انسان را نشان میدهد.۱ این در حالی است که در مدرسه بغداد این دیدگاه به کلی کنار گذاشته شد و نظریه معتزله در تفویض پذیرفته شد؛ برای مثال، شیخ مفید در تحلیل امر بین الامرین پس از انکار جبر، تفویض را به اباحهگری در شریعت معنا میکند. به بیان دیگر، او معتقد است که خداوند به انسانها قدرت داده و انسانها هر آنچه بخواهند میتوانند انجام دهند و افعال انسان تنها مخلوق خود اوست.۲ در حقیقت، شیخ مفید معتقد شده است که خداوند نقشی به جز امر و نهی در فعل انسان ندارد و این با آنچه درباره دیدگاه امامیه در دوره حضور گفته شد، متفاوت و با اندیشه معتزله همراه است.
بررسی نمونه امرٌ بین الامرین نشان داد که امامیه در دوره حضور از سویی دیدگاه اهل حدیث را که به جبر میانجامید و از سوی دیگر اندیشه معتزله را که به تفویض کشیده میشد، رد میکرد و با ارائه نظریهای کلامی سعی در جمع همه معارف وحیانی داشت. این در حالی است که در مدرسه بغداد عالمانی مانند شیخ مفید
1..«عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ فَقَالَ يَسْتَطِيعُ الْعَبْدُ بَعْدَ أَرْبَعِ خِصَالٍ أَنْ يَكُونَ مُخَلَّى السَّرْبِ صَحِيحَ الْجِسْمِ سَلِيمَ الْجَوَارِحِ - لَهُ سَبَب وَارِدٌ مِنَ اللَّهِ- قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْ لِي هَذَا قَالَ أَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ مُخَلَّى السَّرْبِ صَحِيحَ الْجِسْمِ سَلِيمَ الْجَوَارِحِ- يُرِيدُ أَنْ يَزْنِيَ فَلَا يَجِدُ امْرَأَةً ثُمَّ يَجِدُهَا فَإِمَّا أَنْ يَعْصِمَ نَفْسَهُ فَيَمْتَنِعَ كَمَا امْتَنَعَ يُوسُفُ علیه السلام أَوْ يُخَلِّيَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ إِرَادَتِهِ فَيَزْنِيَ فَيُسَمَّى زَانِياً وَلَمْ يُطِعِ اللَّهَ بِإِكْرَاهٍ وَلَمْ يَعْصِهِ بِغَلَبَة» (نک: کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶۰- ۱۶۱).
2.. «الجبر هو الحمل على الفعل والاضطرار إليه بالقهر والغلبة وحقيقة ذلك إيجاد الفعل في الخلق من غير أن يكون لهم قدرة على دفعه والامتناع من وجوده فيه... إذا تحقق القول في الجبر على ما وصفناه كان مذهب أصحاب المخلوق هو بعينه لأنهم يزعمون كان مذهب الجبر هو قول من يزعم أن الله تعالى خلق في العبد الطاعة من غير أن يكون للعبد قدرة على ضدها والامتناع منها وخلق فيه المعصية كذلك فهم المجبرة حقا والجبر مذهبهم على التحقيق. والتفويض هو القول برفع الحظر عن الخلق في الأفعال والإباحة لهم مع ما شاءوا من الأعمال وهذا قول الزنادقة وأصحاب الإباحات والواسطة بين هذين القولين أن الله تعالى أقدر الخلق على أفعالهم ومكنهم من أعمالهم وحد لهم الحدود في ذلك ورسم لهم الرسوم ونهاهم عن القبائح بالزجر والتخويف والوعد والوعيد» (شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۴۶- ۴۷).