مثال، میتوان به مسائل مرتبط با عدل الهی مانند وجوب لطف، وجوب اصلح و اعواض و حتی مسائل نبوت مانند ضرورت اِرسال رُسُل و مسائل معاد و وعد و وعید اشاره کرد. بنابراین، بخش قابل توجهی از کلام معتزله بر همین کارکرد عقل بنا شدهاند.
از متکلمان امامیه در مدرسه کوفه نیز استدلالهایی گزارش شدهاند که بر همین کارکرد عقل مبتنیاند؛ برای مثال، میتوان به روایت معروف زندیق که هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، اشاره کرد. وقتی زندیق از امام صادق علیه السلام میخواهد تا برای اثبات ضرورت نبوت استدلال عقلی بیاورد، ایشان چنین استدلال کردهاند: انسانها نمیتوانند مستقیماً اوامر و نواهی خداوند را دریافت کنند. حکمت الهی ایجاب میکند که خداوند انسانهایی را بهعنوان واسطه میان خود و بندگان نصب کند.۱ در این استدلال با تکیه بر حسن و قبح عقلی ضرورت نصب امام بر خداوند اثبات شده است. هشام بن حکم نیز در مناظرهای با عمرو بن عبید با تکیه بر استدلالی مشابه به اثبات امامت پرداخته است.۲
همچنین از هشام نقل قولی درباره عذاب اطفال وجود دارد که بهخوبی اعتقاد او به حسن و قبح عقلی در علم کلام را نشان میدهد: «خداوند نمیتواند اطفال را در قیامت عذاب کند و اطفال به بهشت خواهند رفت». دیدگاهی که از هشام بن حکم در مسئله علم الهی نقل شده است، نیز مبتنی بر حسن و قبح عقلی است؛ او معتقد بود اگر خداوند پیش از افعال انسانها به آنها عالم باشد، انسانها در افعالشان مجبور خواهند بود و تکلیف معنایی نخواهد داشت.۳
این استدلال نیز بر حسن و قبح عقلی مبتنی است. به بیان دیگر، خداوند عادل