مثال، قرشی - از عالمان زیدی معتزلی - در کتاب المنهاج به نقد روش فیلسوفان و دفاع از روش متکلمان پرداخت. او نیز مانند مرزوقی اثبات توحید را تنها از طریق همین استدلال شاهد به غایب ممکن میداند.۱
در این شیوه متکلمان با قیاس معلوم به مجهول حکمی را از معلوم به مجهول تسرّی میدادند. البته، این شیوه استدلال به رغم آنکه ظاهری مشابه با تمثیلِ منطقی دارد، تفاوتهای اساسی با تمثیل منطقی و قیاس شاهد به غائب دارد. برای مثال، در این شیوه صرف تشابه ظاهری بین معلوم و مجهول کافی نیست، بلکه باید معلوم و مجهول در علت حکم اشتراک داشته باشند. به بیان دیگر، در صورتی میتوان حکم را از معلوم به مجهول تسرّی داد که علت حکم در آن دو وجود داشته باشد. در مسائل کلامی که علت حکم با عقل قابل دستیابی است، تسرّی حکم از معلوم به مجهول در صورت وجود علت، عقلاً اشکالی نخواهد داشت.۲
یکی از مهمترین دلایل اختلاف متکلمان در برخی مسائل کلامی نیز اختلاف در مصادیق قیاس شاهد به غایب بوده است؛ برای مثال، اشاعره با تکیه بر همین روش به اثبات صفات زائد بر ذات پرداختند؛۳ در حالی که معتزله هرچند اصل صفات را با همین روش برای خداوند اثبات میکردند، ولی زیادت صفات بر ذات را در خداوند سبب تعدد قُدما و ترکیب در ذات خداوند میدانستند.۴
از متکلمان امامیه در دوران حضور هرچند سخن صریحی مبنی بر پذیرش یا رد
1.. این بخش از کتاب المنهاج در شرح الاساس الکبیر نقل شده است (نک: الشرفی، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۲۱۵- ۲۱۹).
2.. برای مشاهدۀ شواهدی دربارۀ این شرط و همچنین دیگر شروط استدلال شاهد به غائب، نک: ابن تیمیة، الرد علی المنطقیین، ص۳۳۷- ۳۳۸.
3.. شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۱۰۶.
4.. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۰۱ و ۱۳۳.