او در بحث قرآن که در حقیقت به صفت کلام الهی برمیگشت، با استفاده از نظریه «معنا»۱ به تبیین دیدگاه امام صادق علیه السلام که قرآن نه خالق است و نه مخلوق پرداخت.۲ البته، همانطور که پیشتر هم گفتیم گویا هشام بن سالم و مؤمن طاق از دورهای به بعد از نظریهپردازی در مسائل مربوط به توحید کنارهگیری کردند.۳ همین وضعیت از گزارشهای موجود درباره زُراره نیز قابل برداشت است.۴ در ادامه، خواهیم گفت که یکی از دلایل مخالفت محدّثان با کلام همین نظریهپردازیهای برونمتنی بوده است.
کلامیان امامیه در سومین بخش علم کلام یعنی شیوههای دفاع و مجادله با مخالفان نیز به تعامل عقل و آموزههای امامان باور داشتهاند. مؤمن طاق شیوههای درست مناظره را از امام صادق علیه السلام آموخته بود.۵ همچنین هنگامی که ابنابیالعوجاء قصد مغلوب ساختن او را در بحث توحید داشته است، امام پیشتر به او میآموزند که چه جوابهایی به او بدهد.۶ بیشک، اینکه مؤمن طاق در مسائل و شیوههای
1.. دربارۀ نظریۀ معنا، نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۶۹.
2.. اشعری نظر هشام را چنین نقل کرده است: «هشام بن الحكم واصحابه يزعمون ان القرآن لا خالق ولا مخلوق... لأنه صفة والصفة لا توصف» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۰)، عبارت ابتدایی هشام دقیقاً مانند روایت امام باقر علیه السلام است: «لا خالق ولا مخلوق، ولكنه كلام الخالق» (نک: عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۶- ۷).
3.. «ذكر عن هشام بن سالم ومحمد بن النعمان أنهما أمسكا عن الكلام في الله تعالى ورويا عمن يوجبان تصديقه أنه سئل عن قول الله تعالى وأن إلى ربك المنتهى قال إذا بلغ الكلام إلى الله تعالى فأمسكوا فأمسكا عن القول في الله والتفكر فيه حتى ماتا هذا قول الوراق» (نک: شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۹- ۲۲۰).
4.. «عن زرارة: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ النَّاسَ قِبَلَنَا قَدْ أَكْثَرُوا فِي الصِّفَةِ فَمَا تَقُولُ فَقَالَ مَكْرُوهٌ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ وَأَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ ذَلِكَ» (نک: شیخ صدوق، التوحید، ص۴۵۸).
5.. «بما تخاصم الناس؟ قال: فاخبره بما يخاصم الناس... فقال ابوعبدالله علیه السلام خاصمهم بكذا و كذا» (نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۶).
6.. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۹.