157
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

این اندیشه در گزارش‌های تاریخی موجود درباره رفتار علمی هشام بن حکم نیز قابل دستیابی است. هرچند هشام بن حکم در آغاز گرایش به تشیع، نیاز انسان‌ها به امام را تنها در حیطه احکام فقهی می‌دانست و مسائل کلامی را از حیطه امامت خارج می‌دانست، ولی پس از ملاقات با امام صادق علیه السلام‌ در ایام حجّ در مباحثه‌ای کلامی با ایشان، دیدگاهش تغییر کرد۱ و به جایگاه امام به‌عنوان مرجع حل و فصل همه اختلافات و پاسخ به همه نیازهای انسان‌ها پی برد.۲

وی در عین اعتقاد به ‌حجیّت عقل در مسائل کلامی به عقل خود بسنده نمی‌کرد و با اعتقاد به این‌که امامان عاقل‌ترین آدمیانند و آنان را به بهترین استدلال‌ راهنمایی می‌کنند، این مسائل را نزد امامان علیهم السلام‌ مطرح می‌کرد و پاسخ امام را با تکیه بر خِرد خود می‌فهمید.۳ این اعتقاد هشام بن حکم سبب شده است که او در ابتدای مناظره با ابوالهذیل علّاف وقتی او از هشام می‌خواهد که هر کدام مغلوب شد، به مذهب دیگری گردن نهد، چنین پاسخ دهد: «این انصاف نیست! بلکه اگر تو مغلوب شدی، باید به مذهب من در آیی و اگر من مغلوب شدم، به امام‌ خودم مراجعه می‌کنم».۴

1.. «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ هِشَامِ‏ بْنِ‏ الْحَكَمِ‏ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ بِمِنًى عَنْ خَمْسِمِائَةِ حَرْفٍ مِنَ الْكَلَامِ فَأَقْبَلْتُ أَقُولُ كَذَا وَكَذَا يَقُولُونَ قَالَ فَيَقُولُ قُلْ كَذَا وَكَذَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَلَالُ وَالْحَرَامُ وَالْقُرْآنُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُهُ وَأَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ وَهَذَا هُوَ الْكَلَامُ فَقَالَ لِي وَتَشُكُّ يَا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ» (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۲۳).

2.. گفت‌وگوی کلامی او که خود متکلمی زبردست بوده است، با امام صادق علیه السلام‌ و پذیرش سخنان امام و اقناع او بی‌شک،‌ بر پایۀ تعبد نبوده است.

3.. گفت‌وگوهای عقلانی و پاسخ‌های استدلالی ائمه علیهم السلام به او شاهدی بر این دیدگاه است.

4.. «رُوِيَ‏ أَنَّ أَبَا هُذَيْلٍ الْعَلَّافَ قَالَ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ: أُنَاظِرُكَ عَلَى أَنَّكَ إِنْ غَلَبْتَنِي رَجَعْتُ إِلَى مَذْهَبِكَ، وَإِنْ غَلَبْتُكَ رَجَعْتَ إِلَى مَذْهَبِي. فَقَالَ هِشَامٌ: مَا أَنْصَفْتَنِي! بَلْ أُنَاظِرُكَ عَلَى أَنِّي إِنْ غَلَبْتُكَ رَجعْتَ إِلَى مَذْهَبِي، وَإِنْ غَلَبْتَنِي رَجَعْتُ إِلَى إِمَامِي» (شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۴۳).


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
156

عباراتی مانند «عقل عن اللّه» یا «لیعقلوا عن اللّه» و مانند آن در این روایت که دلیل ارسال رسولان الهی دانسته شده است،۱ می‌تواند ناظر به همین آموزه و تلقی باشد. به بیان دیگر، ارسال رسولان برای آن است که انسان‌ها با هدایت الهی تعقل کنند. شارحان اصول کافی در توضیح این عبارت فرومانده و دست به توجیه و تأویل‌های بسیاری زده‌اند؛۲ زیرا فاعل «عَقَلَ» انسان است و عبارت «عن اللّه» در ادامه تناقض‌آمیز خواهد بود. این تناقض در جای دیگری از این روایت که بر ‌حجیّت همزمان عقل و پیامبران تأکید شده و عقل ‌حجّت باطنی و پیامبران ‌حجّت ظاهری عنوان می‌شوند، جدی‌تر می‌شود.۳ با این حال، حل این تناقض با توجه به آموزه‌ای که پیش‌تر بیان شد، ممکن خواهد بود. به بیان دیگر، هرچند عقل ‌حجّت است و حق را از باطل تشخیص می‌دهد، اما این عقل نیازمند علم یا به بیان دیگر، راهنمایی و دست‌گیری پیامبران است. پیامبران شیوه‌های استدلال را به بندگان می‌آموزند.

البته، ‌حجیّت عقل مطلق است و زمانی که معقول بر عقل عرضه می‌شود و آن را می‌یابد، ‌حجیّتش تمام است و مشروط به امر دیگری نیست. اما صرفاً وصول عقل به معقول نیازمند بیان نبی و هدایت الهی است.۴

1.. «يَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّه‏» (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶).

2.. برای مثال، میرداماد آن را به معنای «لیعرفوا» دانسته (میرداماد، التعلیقة علی اصول الکافی، ص۳۴) و ملاصدرا آن را به تعلیم علمی لدنی به انسان‌ها تأویل کرده است (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۳۶۲- ۳۶۳). شریف شیرازی بر نکات قبلی این نکته را افزوده که شاید مقصود آن است که عقل انسان‌ها به واسطه کسب هدایت الهی به کمال برسد (شریف شیرازی، الکشف الوافی فی شرح الاصول الکافی، ص۷۲) ملاصالح مازندرانی این فرض را هم افزوده است که فاعل «لیعقلوا» پیامبران باشند و معنای عقل در اینجا به جا آوردن باشد. بنابراین، معنای جمله این می‌شود که پیامبران آنچه را خداوند بر عهدۀ آنان از هدایت انسان‌ها قرار داده است به جا آورند (نک: مازندرانی، شرح الکافی، ج۱، ص۱۸۷).

3.. «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَحُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِيَاءُ وَالْأَئِمَّةُ علیهم السلام‌ وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏» (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶).

4.. البته اين شواهد آن طور كه مدرسی طباطبايی ادعا كرده است، به این معنا نيست كه هشام به عقل ابزاری باور داشته است؛ زیرا همان‌طور كه گفته شد، عقل به خودی خود معقولات را می‌فهمد و تصديق می‌كند. در حالی‌كه در نظريه ابزاری بودن عقل، وظيفۀ عقل تهيه ادله‌ برای اثبات آموزه‌های وحيانی است، نه فهم و تصديق عقلانی آن.

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20925
صفحه از 297
پرینت  ارسال به