خداوند۱ و کُنه و حقیقت صفات و اسماء۲ از جمله این معارفاند.
قسم دوم به محدودیتهای نسبیِ عقل در افراد مختلف مربوط میشود. انسانها از مراتب مختلفی از عقل بهرهمنداند و به همین دلیل ممکن است عقل برخی افراد توانایی شناخت درستِ برخی معارف را نداشته باشد. از نظر محدّثان امامیه همه مباحث خداشناسی - نه تنها آنچه در محدودیت ذاتی عقل گفته شد، بلکه هر گونه سخن و استدلالی در این حوزه - تنها در سایه آموزهها و راهنماییهای معصومین که عاقلترین مردماناند، برای عقل انسانها آشکار میشود.
از اساس انسانها تنها توانایی سخن گفتن از امور «ما دون العرش» را دارند و حوزههای «مافوق العرش» از دسترس آنان بیرون است و سخن گفتن در این عرصه مایه سرگردانی آنان خواهد شد تا جایی که چنین کسانی از پیش رو ندا داده میشوند و از پشت سر جواب میدهند.۳
همچنین هرگونه استدلالی در این حوزه با اِشکال روبهرو خواهد شد؛ زیرا اگر مواد و دادههای اولیه استدلالهای عقلی - به این دلیل که انسانها از عوالم فرامادی آگاهی ندارند - اشتباه باشد، استدلال عقلی نیز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. در بیشتر موارد نیز دادههای اولیه استدلالهای عقلی انسانها بر قیاس عالم ماده به
1.. «أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَن الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: اذْكُرُوا مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ مَا شِئْتُمْ وَلَا تَذْكُرُوا ذَاتَهُ فَإِنَّكُمْ لَا تَذْكُرُونَ مِنْهُ شَيْئاً إِلَّا وَهُوَ أَعْظَمُ مِنْه» (شیخ صدوق، التوحید، ص۴۵۵).
2.. «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَعَنْ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَظِيمٌ رَفِيعٌ لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَلَا يَبْلُغُونَ كُنْهَ عَظَمَتِهِ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير» (نک: کلینی، کافی، ج۱، ص۱۰۳؛ نک: سبحانی، «اسماء و صفات خداوند»، ص۹۷- ۱۲۳).
3.. «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ الْعَرْشِ وَلَا تَكَلَّمُوا فِيمَا فَوْقَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَتَاهُوا حَتَّى كَانَ الرَّجُلُ يُنَادَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَيُجِيبُ مِنْ خَلْفِهِ» (شیخ صدوق، التوحید، ص۴۵۵-۴۵۶).