119
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که در دیدگاه او - همان‌‌‌‌‌‌‌طور که حواس پنج‌گانه قوایی برای فهم امور محسوس‌اند - عقل (قلب) نیز قوه‌ای برای فهم امور غیرمحسوس و همچنین تحلیل و تنظیم داده‌های جوارح دیگر است. با این حال - در نگاه هشام - عقل، تنها ابزاری مانند دیگر قوای انسانی همچون چشم و گوش نیست، بلکه منبعی برای شناخت و معرفت نیز هست. این‌که در روایت او از امام کاظم علیه السلام‌ حکمت اعطایی به لقمان به عقل تأویل شده است۱ و همچنین این‌که عقل در کنار انبیاء و اولیای الهی ‌حجّت دانسته شده است،۲ مؤید این ادعاست.

درباره کیفیت بهره‌مندی انسان از عقل نیز با توجه به این‌که هشام بن حکم انسان را دو بعدی (ترکیبی از روح و جسم) و ادراک را فعل روح می‌داند،۳ احتمالاً عقل را یکی از قوای روح می‌داند. به بیان دیگر، ادراک، فعل روح است و روح برای ادراک امور از حواس و عقل بهره و کمک می‌گیرد.۴ می‌توان این احتمال را مطرح کرد که ابن الحکم برای تبیین رابطه روح و عقل از نظریه معنا در بحث صفات بهره برده باشد. گفته شده که هشام صفات قائم به شیء را عَرَض نمی‌دانسته است، بلکه به نظر او این صفات معنا هستند؛۵ بنابراین، این ادعا دور از واقعیت نیست که هشام، عقل را نیز معنایی برای روح بداند. از دیگر متکلمان امامیه در مدرسه کوفه گزارشی درباره ماهیت عقل به دست نیامد.

1.. همان، ص۱۶.

2.. همان.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۶۰-۶۱.

4.. هرچند ادراک از نظر هشام فعلِ روح است، ولی او در مناظره با نظام آشکارا ادعا می‌کند که ادراک روح از ماهیات و مفاهیم کلی تنها از گذر قوای حسی محقق می‌شود. به عبارت دیگر، شرط تصور عقلی روح، ادراک حسی اشیاء است (نک: مقدسی، البدء والتاریخ، ج۱، ص۳۴۸- ۳۵۱).

5.. به اعتقاد او، اگر صفات را عَرَض بدانیم، غیر موصوف خواهند بود؛ در حالی‌که در نظریۀ معنا صفت نه خود موصوف و نه غیر از موصوف است. برای مثال، رنگ دیوار نه خود دیوار است و نه غیر دیوار (نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۶۹).


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
118

دسته از روایات را نیز نقل کرده‌اند. شاید بتوان ادعا کرد که مغز واسطه مهمی در فرایند تعقل است و خوردن برخی میوه‌ها و غذاها سبب تقویت آن و در نتیجه تقویت عقل خواهد شد.۱ با این حال، روایتِ پیش‌گفته که در آن تصریح شده بود که محلِ عقل مغزِ انسان است، با این تفسیر قابل جمع نیست و مشکل را برطرف نمی‌کند.

دیدگاه متکلمان

متکلمان امامیه در مدرسه کوفه - برخلاف حدیث‌گرایان - عمدتاً توجهی به خلقت مستقل و نورانی عقل نداشته‌اند. هرچند از هشام بن حکم یک روایت درباره خلقت مستقل عقل نقل شده است،۲ ولی در دیگر آثار موجودِ او عقل قوه و نیرویی نفسانی دانسته شده است. برای مثال، در روایت هشام از امام کاظم علیه السلام‌ قلب در آیه (إنَّ فی ذلک لَذکری لِمَن کان له قَلْبٌ)۳ به عقل معنا شده است.۴

پیشتر می‌دانیم که قلب در اندیشه هشام یکی از قوای کسب معرفت است. هشام، قلب و حواس را اصلی‌ترین قوایِ کسب معرفت می‌داند. در نظر او، آنچه محسوس نیست، تنها با قلب قابل درک است.۵

همچنین در مناظره او با عمرو بن عبید، قلب رهبر و امام دیگر قوای انسان مانند بینایی، شنوایی و لامسه است. به وسیله قلبِ انسان همه آنچه توسط جوارح دیگر به دست می‌آید، بررسی و تحلیل می‌شود.۶

1.. مجلسی، بحار الانوار، ج۵۸، ص۲۵- ۲۶.

2.. برقی، محاسن، ج۱، ص۱۹۲.

3.. سورۀ ق، آیه ۳۷.

4.. کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶.

5.. همان، ص۹۹-۱۰۰.

6.. همان، ص۱۶۹-۱۷۰.

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20555
صفحه از 297
پرینت  ارسال به