39
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

خواهند شد. این در حالی است که معتزله هرگونه استفاده از متون دینی را در استدلال‌های عقلی مستلزم دور می‌دانند و به همین دلیل در حوزه مسائل اعتقادی به متون دینی بی‌توجه‌اند.

بی‌شک، هر کدام از جریان‌های پیش‌گفته در موارد تعارض بین دلیل عقلی- کلامی و دلیل وحیانی دیدگاهی متمایز خواهند داشت. برخی به تأویل متون دینی پرداخته و برخی ادله عقلی - کلامی را تخطئه می‌کنند.

کلام

از اواخر سده نخست، گروهی در جامعه اسلامی پدید آمدند که به «متکلمان» شهرت یافتند. مهم‌ترین شاخصه این گروه نظریه‌پردازی عقلی در عرصه عقاید دین بود. این گروه با عقل به نقد و تأویل متون مقدس دینی می‌پرداختند و رویکردی متفاوت با دیگر عالمان مسلمان در استنباط معارف دینی داشتند. تقابل اصحاب الحدیث در برابر اصحاب الکلام بیش از هر چیزی به همین ویژگی متکلمان برمی‌گشت.۱ عمده مخالفت اصحاب حدیث سنی با معتزله که نخستین متکلمان در اهل سنت بودند، به ورود آنان به عرصه‌هایی مربوط می‌شد که در متون مقدس دینی نبود و متکلمان یا با تکیه بر عقل خود یا با بهره‌گیری از علوم غیردینی مانند فلسفه به آنها رسیده بودند. این عبارت احمد بن حنبل که «من از اصحاب کلام نیستم و برای کلام ارزشی قائل نیستم، مگر در حیطه کتاب خداوند و روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله»۲، به‌خوبی این ادعا را نشان می‌دهد.

در منابع روایی امامیه هم به این تقابل اشاره شده است؛ برای مثال، در روایت

1.. سبحانی، «عقل‌گرایی و نص‌گرایی در کلام اسلامی»، ص۸۰.

2.. ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، ج۱۳، ص۳۱۳.


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
38

سرگردانی می‌شود؛ زیرا عقل تنها به اموری دسترسی دارد که مادی است.۱

همچنین به گفته او بدون استفاده از اصطلاحات متکلمان و فلاسفه نیز می‌توان بر اعتقادات دینی دلیل عقلی آورد و شیوه سلف نیز چنین بوده است.۲ بنابراین، هرچند عمده متکلمان با تکیه بر عقل به تبیین مباحث صفات الهی و همچنین افعال الهی می‌پردازند و بسیاری از مسائل علم کلام به این دو بخش مرتبط می‌شود، حدیث‌گرایان با ورود عقل به این عرصه‌ها مخالف بوده‌اند و همین گواهی است بر اختلاف این دو گروه در مسئله قلمرو عقل.

مسئله دیگر در مباحث معرفت‌شناسی عقل، ‌رابطه عقل و وحی است. پذیرش عقل به‌عنوان یکی از منابع معرفتی این پرسش را پیش می‌کشد که ‌رابطه عقل با وحی که یکی دیگر از منابع معرفت دینی است، چگونه است؟ و آیا عقل در استدلال‌هایش به وحی نیازمند است؟ یا این‌که عقل هیچ نیازی به وحی ندارد؟ برای مثال، برخی مانند اهل حدیث در حالی که عقل را ‌حجّت می‌دانند، معتقداند که بهترین ادله عقلی در متون وحیانی بیان شده و انسان‌ها اگر بدون توجه به این متون به استدلال‌های عقلی در حوزه اعتقادات اقدام کنند، دچار خطا و اشتباه

1.. «ما نهي السلف عن الخوض في الكلام الا لأمر عظيم، وهو أن الانسان يريد أن ينظر ما لا يقوى عليه بصره فربما تحير فخرج الى الحجب، لأنا اذا نظرنا في ذات الخالق حار العقل‏ وبهت الحس، لأنه‏ لا يعرف شيئا لا بداية له، لا يعلم الا الجسم والجوهر والعرض، فاثبات ما يخرج عن ذاك لا يفهمه، وان نظرنا في أفعاله رأيناه يحكم البناء ثم ينقضه ولا نطلع على تلك الحكمة، فالأولى للعاقل أن يكف كف التطلع الى ما لا يطيق النظر اليه، ومتى قام العقل‏ فنظر في دليل وجود الخالق بمصنوعاته، وأجاز بعثة نبي واستدل بمعجزاته، كفاه ذلك أن يتعرض لما قد أغنى عنه. او همچنین در جایی دیگر چنین گفته است: أصل كل محنة في العقائد قياس أمر الخالق على أحوال الخلق. فان الفلاسفة لما رأوا ايجاد شي‏ء لا من شي‏ء كالمستحيل في العادات قالوا بقدم العالم. ولما عظم عندهم في العادة الاحاطة بكل شي‏ء قالوا: انه يعلم الجمل لا التفاصيل. ولما رأوا تلف الأبدان بالبلاء أنكروا اعادتها. و قالوا: الاعادة رجوع الارواح الى معادنها. وكل من قاس صفة الخالق على صفات المخلوقين خرج الى الكفر» (ابن جوزی، صید الخاطر، ص۲۳۸).

2.. «طريق السلف أوضح محجة، لأنا لا نقوله تقليدا بل بالدليل ولكنا لم نستفده عن جوهر وعرض وجزء لا يتجزأ» (ابن جوزی، صید الخاطر، ص۲۴۳).

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20817
صفحه از 297
پرینت  ارسال به