«تطور الانواع» ترجمه شده است. البته، تطور به معنای دگرگونی و تغییر نیز بهکار رفته است۱ و اتفاقاً تطور در زبان فارسی به همین معنای دوم بهکار رفته است۲ و در این پژوهش مقصود ما از تطور همین تحول و تغییر دیدگاه امامیه در پنج سده نخست است و در پی بیان و اثبات تکامل و پیشرفت دیدگاه امامیه نیستیم.
البته، مقصود ما از تطور تنها تحولات و تغییرات علمی رایج در یک علم نیست. به بیان دیگر، هر تغییری را تطور نمیدانیم، بلکه «تطور بیش از هر چیز به تحولاتی اشاره دارد که خارج از فرایندهای معمول و متداول در هر علم رخ میدهد و مفاهیم بنیادین و یا جهتگیریهای دانش را تا اندازه زیادی متأثر میسازد؛ برای مثال، تطور علمی در دانش فیزیک آنگاه رخ داد که طبیعیات قدیم جای خود را به مفاهیم و روششناسی جدید در فیزیک نوین داد و یا هنگامی که بر اثر تراکم دادههای جدید از اعتبار اولیه فیزیک نیوتنی کاسته شد و به تدریج فیزیک نسبیت یا فیزیک کوانتومی جای آن را گرفت».۳ بنابراین، «تطور در یک دانش به فراز و فرودهای کلان در مسیر تحول یک علم اشاره داد و نشان از یک تحول بنیادین در سیاق کلی دانش دارد».۴
همچنین باید افزود که لازمه تطور در اندیشههای کلامی عالمان امامیه تطور در معارف اساسی دین نیست. در حقیقت، در این پژوهش در پی بیان تکامل و تطور معارف اساسی امامیه نیستیم، بلکه معارف اساسی دین و متون مقدس وحیانی اموری ثابت هستند و فهم عالمان امامیه از این متون در طول تاریخ تغییر یافته است.
معنا و جایگاه عقل
مسائل مرتبط با عقل را میتوان از دو جنبه وجودشناسی و معرفتشناسی آن مطرح