محدّث - متکلمان دارد و در امتداد جریان فکری احمد بن محمد بن عیسی اشعری میاندیشد، ولی پس از مسافرت به ری و سکونت در این شهر - که یکی از مراکز فکری معتزله در آن زمان بود - و مناظره و گفتوگو با معتزلیان، سعی کرد تا در برخی آثارش تفسیر و تبیینی از روایات امامیه ارائه دهد که کمتر در معرض اشکالها و خُردهگیری معتزلیان قرار گیرد.
هرچند او در مباحثی مانند وجودشناسی عقل، رابطه عقل و وحی و اعتقاد به معرفت فطری همچنان مانند پیشینیان خود میاندیشد، ولی با پذیرش مشروط جدل و مجادله در دین، تأویل و نقادی عقلی برخی روایات خاص امامیه و بیان ادله عقلی مستقل از آیات و روایات (تکه عبارات معتزلیان در مباحث مختلف کلامی) گامی مهم در تعامل کلام امامیه و معتزله برداشت.
نسل بعدی متکلمان امامیه در این دوره مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شاگردانشان در مدرسه بغداد نیز هرچند در امتداد پیشینیان خود (کسانی مانند نوبختیان) میاندیشیدند، اما بین آنها نیز اختلافاتی وجود داشته است و میتوان جریان شیخ مفید و کراجکی را در مقابل سید مرتضی و دیگر شاگردان او مانند شیخ طوسی و ابوالصلاح حلبی دانست.
در بحث وجودشناسی عقل هرچند شیخ مفید و کراجکی همچنان - برخلاف معتزلیان - عقل را عَرَضی میدانستند که خداوند در وجود انسانها قرار داده و آدمی با آن امور استنباطی را میفهمد و خوب و بد را تشخیص میدهد، سید مرتضی و دیگر شاگردانش - چونان معتزلیان - عقل را تنها مجموعهای از علوم ضروری و بدیهی دانستند که پایه اولیه استدلالهای کلامی و تشخیص حسن و قبح است.
در مباحث مربوط به معرفتشناسی عقل هر دو گروه همچون دیگر متکلمان این دوره با پذیرش نظریه اکتسابی بودن معرفت و ردّ معرفت اضطراری رابطه نزدیکتری با معتزله در بحث جایگاه عقل پیدا کردند. از نظر آنان معرفت نتیجه و مولود استدلال عقلی انسان است و معارف اساسی دین نیز باید از طریق عقل