(عقلانی) عقل است؛
۲. نیازمندی انسانها به وحی تنها به حیطه سمعیات مربوط میشود. هرچند تنبیه انبیاء و ائمه علیهم السلام نسبت به ادله تأثیر بیشتری نسبت به منبهان دیگر دارد، ولی وجود آن ضرورت ندارد؛
۳. از ابتدای تکلیف نیازی به ارسال پیامبران نیست. ممکن است زمانی فرض شود که پیامبری وجود نداشته باشد؛
۴. با این حال، تفاوت سید مرتضی با معتزله در آن است که امامت را در همه دورهها لازم میداند. اگر شریعتی وجود نداشته باشد، امام تنها رئیس معصومی است که انسانها را به انجام تکالیف عقلی نزدیکتر میکند و اگر شریعتی وجود داشته باشد، برای حفظ دین و تبیین درست شریعت به امام محتاج هستیم. بیشک، نیازمندی به امام در این امور تنها در حیطه سمعیات است، نه عقلیات.
بنا بر آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که مدرسه کلامی بغداد با پذیرش نظریه اکتسابی بودن معرفت و ردّ معرفت اضطراری گام نخست را به سمت عقلگرایی معتزله برداشت. از نظر آنان معرفت، نتیجه و مولود استدلال عقلی انسان است و معارف اساسی دین نیز باید از طریق عقل حاصل شود. در این میان بسیاری از متکلمان نوظهور امامیه و همچنین شیخ مفید و کراجکی عقل انسان را در کسب معرفت نیازمند راهنمایی و «تنبیه» وحی میدانستند و معتقد بودند عقل انسان به خودی خود نمیتواند معارف دینی را کسب کند. گفته شد این نیازمندی از نوع «تنبیه به شیوه و کیفیت استدلال» است و نه «تعلیم و آموزش».
به بیان دیگر، برخلاف گمان برخی مانند مدرسی طباطبایی، مادلونگ و مکدرموت، شیخ مفید تنها برای دفاع از سخنان ائمه علیهم السلام از عقل استفاده نمیکرد، بلکه از دیدگاه او و بسیاری از متکلمان نوظهور امامیه مانند نوبختیان، «عقل» با این حال که حجیّت دارد و کاشف از واقع است؛ بینیاز از نبوت و شرع نیست، بلکه