میکند که انسانها هنگامی اختلافات در ادیان و سخن بیشتر آنها درباره وجود خداوندی در عالم را بیینند، با توجه به برخی احکام عقلی معرفة اللّه را بر خود واجب و ترک آن را موجب عقاب میبیینند. به نظر او اگر اموری از بیرون، این ترس و انگیزه را در او ایجاد نکند، ممکن است از درون خودش این امارات برایش ایجاد شود و اگر این نیز واقع نشود، ممکن است از طریق ایجاد «خاطر» این ترس در او ایجاد شود.۱ به گفته او عقل انسان در معارف دینی هیچ نیازی به سمع ندارد و اصلاً پیش از پذیرش توحید و عدل نمیتوان حجیّت وحی را پذیرفت.۲
بنابراین، حجیّت وحی بر پایههای استدلال عقلی بنا شده است و نمیتوان عقل را در این حیطه به وحی نیازمند دانست. پس از سید مرتضی، شیخ طوسی نیز همین دیدگاه را پذیرفت۳ و سخنان شیخ مفید در این امر به کلی به فراموشی سپرده شد.
رابطه عقل و وحی (نیازمندی یا بینیازی عقل به وحی)
پیشتر به دیدگاه متکلمان نوظهور امامیه در بحث رابطه عقل و وحی و همچنین تمایز آنان با معتزلیان شیعهشده پرداختیم. گفته شد که متکلمان نوظهور امامیه مانند نوبختیان و شاگردانشان در این مسئله همچنان مانند متکلمان مدرسه کوفه به تعامل عقل و وحی در حوزه اعتقادات باور داشتند. این در حالی است که معتزلیان شیعهشده همچون معتزله به عقل خودبنیاد در حوزه اعتقادات معتقد بودند.
شیخ مفید در این مسئله اندیشه استادان خود را پذیرفت و با معتزلیان به مخالفت پرداخت. او در کتاب اوائل المقالات اختلاف معتزله و امامیه را در بحث عقل چنین توضیح داده است: