راه برای داوری درباره این ادعاست.
از شواهد موجود از یونس بن عبدالرحمان میتوان ادعا کرد که او به استنباط ادله احکام پرداخته و گاه از این ادله برای جمع بین روایات متعارض۱ و گاه برای تفسیر روایات فقهی۲ و حتی گاه برای تسری حکم یک مسئله به مسئلهای دیگر۳ استفاده کرده است و همین زمینه نقد و خُردهگیری و گاه اتهام او به قیاس را فراهم کرده است. این رفتار یونس بهگونهای بوده است که وقتی پس از آلوده شدن لباسش به فقاع صبر کرد تا پس از تطهیر لباس نماز بخواند، از او پرسیدند آیا این کار تو بر مبنای روایتی است که از ائمه علیهم السلام شنیدهای یا اینکه رأی خود توست.
تفسیرها و توضیحات یونس درباره روایات مختلف در کتب مختلف حدیثی نقل شده و بزرگان امامیه گاه سخنان او را رد کرده و برخی تبیینهای او را مصداق قیاس دانستهاند. فضل بن شاذان نیز چنین رویکردی داشته است. کتاب العلل او نمونه بسیار خوبی است که تلاش فضل را برای کشف ادله احکام نشان میدهد. این کتاب در حقیقت نوشته خود فضل است و برخلاف ادعای شیخ صدوق، روایت او از امام رضا علیه السلام نیست.۴
1.. شیخ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۴.
2.. کلینی، کافی، ج۷، ص۲۱۲.
3.. همان، ص۱۱۵.
4.. در اینباره مراجعه به سخنان عالمانۀ آیتالله سیداحمد مددی که در بخش پایانی کتاب خورشید شرق در سده سوم به چاپ رسیده است، پرفایده خواهد بود (نک: بیات مختاری، خورشید شرق در سده سوم: فضل بن شاذان نیشابوری، ص۸۱۸ - ۸۲۱). نخست آنکه فضل در زمان شهادت امام رضا علیه السلام ۱۰ سال بیشتر نداشته است و نقل چنین روایتی توسط او از امام رضا علیه السلام بسیار بعید است. دوم آنکه شیخ صدوق در چند جا علل مطرح شده در کتاب فضل را نپذیرفته و چنین گفته است: «قد غلط الفضل» (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۸). این عبارت نشان میدهد که حتی از دیدگاه شیخ صدوق نیز این کتاب از خود فضل است و روایتی از امام رضا علیه السلام نیست. مگر اینکه گفته شود این کتاب برداشت و اجتهاد فضل از سخنان امام رضا علیه السلام در مواضع گوناگون بوده است که باز هم با توجه به سن کم او در دوران امام رضا علیه السلام بعید است چنین فرصتی برایش فراهم شده باشد.