165
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

بنا به آنچه گفته شد می‌توان به این نتیجه رسید که متکلمان امامیه در عین اعتقاد به نظریه امامت، به ‌حجیّت عقل نیز باور داشتند. آنان سخنان ائمه اطهار علیهم السلام را بر مبنای عقل فهمیده و تصدیق می‌کردند. مطالبه دلیل از ائمه اطهار علیهم السلام توسط متکلمان در مباحث مختلف شاهدی بر این ادعاست.

با این حال، عقل‌گرایی متکلمان بیش از این بود. آنان گاه از عقل برای مستدل‌سازی، ساختاربندی، مفهوم‌سازی و در نتیجه نظریه‌پردازی نیز استفاده می‌کردند و همین سبب تولید اندیشه‌ها و مبانی کلامی جدیدی می‌شد که گاه با آموزه‌های ائمه علیهم السلام فاصله داشت. شاید تأکید ائمه علیهم السلام بر مسئله «ردّ به امام» نزد برخی آنان به این دلیل بوده است که جلوی خطاهای ناخواسته‌ ایشان در نظریه‌پردازی گرفته شود.

دیدگاه محدّثان

همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، می‌توان محدّثان امامیه در دوره نخست را به دو گروه تقسیم کرد: گروه نخست کسانی بودند که هرچند به عرصه تبیین و دفاع عقلانی از معارف وحیانی توجهی نداشتند، ولی در پی فهم دقیق و عقلانی آن معارف بودند و گروه دوم کسانی بودند که به فهم عمیق معارف وحیانی (اعم از آیات و روایات) توجه نداشتند و تنها به نقل و انتقال میراث حدیثی امامیه پرداخته‌اند.۱

از مجموع اختلاف‌هایی که اشعری در مقالات الاسلامیین در بحث ‌حجیّت عقل آورده است، نیز می‌توان اشاراتی به این دو گروه به دست آورد: گروه نخست کسانی‌اند که عقل را تنها پس از ارسال رسولان و هدایت ‌حجّت ‌های الهی ‌حجّت می‌دانستند و گروه دوم معتقدند که عقل انسان‌ها هیچ گاه (نه پیش از حضور پیامبران و ائمه علیهم السلام و نه پس از آن) امور دین را درنمی‌یابد و هیچ حکمی نیز نخواهد

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲- ۵۳.


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
164

تحت تأثیر دیصانیه بوده است. این امور سبب شده‌اند تا برخی جریان‌های رقیب درون‌امامی نیز هشام و اصحابش را شاگرد ابوشاکر دیصانی و اندیشه‌های آنان را تحت تأثیر او بدانند.۱ همچنین برخی به تأثیرات جهم بن صفوان بر هشام بن حکم اشاره کرده‌اند.۲

به جز بحث تجسیم، به احتمال زیاد هشام در مباحثی مانند انکار جزء لا یتجزی و طفره نیز تحت تأثیر اندیشه‌های فلسفی بوده است.۳ پیروان و شاگردان هشام بن حکم نیز هرچند بنا به گزارشی علم کلام خود را بر پایه آموزه‌های ائمه  اطهار علیهم السلام بنا کرده‌اند، ولی مواضع کلامی آنان نیز مانند هشام در همه موارد بر مبنای سخنان ائمه اطهار علیهم السلام‌ نبوده است، بلکه گاه افزوده‌هایی نادرست از بیرون از متون مقدس دین نیز داشته‌اند؛ برای مثال، تا دو نسل پس از هشام و یونس، نظریه تجسیم - به رغم نهی‌ ائمه علیهم السلام از کاربرد آن - هنوز در بین این جریان فکری هوادارانی داشته و حسن بن موسی نوبختی عالم بزرگ شیعه در دوران غیبت صغری با آنها گفت‌وگوهایی داشته است.۴

البته، این به معنای مخالفت با سخنان ائمه علیهم السلام نیست، بلکه آنان نهی‌ ائمه علیهم السلام را به تجسیم معنوی مربوط می‌دانسته‌اند، نه تجسیم لفظی، به معنای «شی‌ء قائم بنفسه» که چیزی معادل همان مفهوم وجود است.

1.. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص‌۲۷۸؛ همچنین ابن داوود گزارش می‌دهد که برقی در کتاب خود از سعد بن عبدالله اشعری نقل کرده است که هشام بن حکم شاگرد ابوشاکر دیصانی بوده است و البته، به نظر ابن داوود این نقصی برای هشام بن حکم نخواهد بود؛ زیرا بنا به دیدگاه او حکمت را باید از هر کسی حتی از زنادقه نیز فراگرفت (نک: ابن داوود حلی، رجال، ص۳۶۸).

2.. جعفری، «الکلام عند الامامیة: نشأته، تطوره وموقع الشیخ المفید منه»، ص‌۱۸۹.

3.. دربارۀ دیدگاه هشام در بحث جزء لایتجزی، نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۹؛ در بحث طفره، نک: همان، ص۶۱. دربارۀ ورود بحث از جزء لایتجزی در جهان اسلام و اندیشه مسلمانان در این‌باره، نک: ولفسن، فلسفۀ علم کلام، ص۴۹۹- ۵۵۵.

4.. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص‌۲۲۸. به نقل از الآراء والدیانات نوبختی که اکنون در دست نیست.

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20759
صفحه از 297
پرینت  ارسال به