طب بودند، به همین دلیل خداوند به حضرت عیسی چیزی داد که در توان آنان نبود و در عصر رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز چون سخنوری رواج داشت، خداوند سخنانی فرو فرستاد که در توان هیچ سخنوری نبود. در حقیقت، خداوند با این معجزات حجّت را بر بندگان تمام کرده است.
ابن سکیت سپس میپرسد که امروز حجّت خداوند بر بندگان چیست و امام علیه السلام چنین پاسخ میدهند: «الْعَقْلُ یعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیصَدِّقُهُ وَالْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیکَذِّبُهُ».۱
در ابتدای این روایت توضیح داده شده که خداوند در دوره انبیاء با ظهور معجزاتی ویژه هر دوره، حجّت را بر بندگان تمام کرده است و اکنون که دوره نبوت به پایان رسیده است، «عقل» حجّت خداوند بر بندگان است و آنان به مددِ عقل دروغزنان به خداوند را از راستگویان بازمیشناسند.
اندک تأملی در محتوای روایت نشان میدهد که همانطور که معجزات تنها راهی برای شناخت نبی هستند، عقل نیز راهی برای شناخت امام در این زمان است. به بیان دیگر، در این روایت گفته نشده است که عقل به تنهایی معارف را مییابد، بلکه کارکردش این است که راستگویان را از دروغگویان بازمیشناسد.
افزون بر این، روایاتی که به رابطه عقل و دین و عقل و ایمان اشاره کردهاند، نیز حجیّت عقل در دین را نشان میدهند؛ برای مثال، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که بین ایمان و کفر فاصلهای به جز کمخِردی نیست؛ زیرا بنده خداوند متوجه مخلوقی میشود و از بندهای مانند خود طلب حاجتی میکند، در صورتی که اگر با خلوصِ نیت متوجه خداوند شود، آنچه میخواهد زودتر از آن به او میرسد.۲