اگر شر را موضوعی خارجی و قابل تحقق در زندگی انسان در نظر بگیریم، ناچار خود را در یکی از پدیدههای انسانی نشان خواهد داد. به این صورت که شر مرتبط با یکی از پدیدههای زمان، مکان و افراد و روابط آنها با خود یا پروردگار خواهد بود؛ در این صورت میتوان شر را محمول این پدیدهها قرار داده و خواهیم داشت:
زمان شر و آن زمانی است که شامل غائله پرخاش باشد. زمانی است که خشم غلیان پیدا میکند؛ ولی هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد. فرد خشمگین، لحظه ایجاد خشمش را فراموش میکند. در حالت کلان نیز، دورههایی از تاریخ بشریت را شامل میشود که جنگ و خونریزی به عنوان مصداق کامل خشونت رواج داشته باشد. در چنین مواقعی، به سهولت میتوان ارتباط خشم را با برهههای شر اجتماعی در نظر گرفت. در واقع، فرهنگ پرخاشگری در زمانه فوق حاکم بوده و هنجار محسوب میشود. خروج از این نوع خشم اجتماعی میتواند، با شکستن بدعتهای اجتماعی صورت پذیرد. کاری که معمولاً رهبران مؤثر، در جوامع تحت امر خود ایجاد مینمایند.
مکان شر و آن محلی است که مربوط به درگیری و دعواست. مکانی که خشم در آن به وقوع میپیوندد. موقعیت مکانی ممکن است، در تداوم خشم مؤثر باشد، مگر اینکه فرد آن مکان را ترک کند. این جدایی میتواند به صورت فیزیکی باشد یا اعتباری به وسیله انحراف فکر و توجه از موضوع خشم به مسائل دیگر صورت میگیرد.
فرد شرور که خصلت بارزش خشم و غضب است. از انواع خشم گفته شده، و بر اساس روایات، فرد شرور کسی است که خشم او زودبروز و دیرخاموش باشد. چنین شخصی اولین پاسخهای رفتاریاش با غضب است. هر رفتاری که با غضب و سوءظن نسبت به طرف مقابل باشد، عاقبت به شر عظیم منجر میشود.
روابط شر که لایق بین اشرار است و مشتمل بر انواع دروغ، اذیت، حقخوری و ... و ملازم با انواع خشم کلامی و جسمی میباشد. روابط اشرار، شاید بیش از هر جای دیگر، مشتمل انواع جلوههای آشکار و پنهان غضب، مانند انواع حیلهها، فریبها و... باشد. اگر فرد خشمگین، دارای صفات شایسته دیگری، مثل حلم، کظم و ... نباشد، خشم او مفتاح بدترین روابط با اطرافیانش خواهد بود. در این نوع موقعیتها،