293
مهار خشم

رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله بر محتکران گذشت و دستور داد، آنچه را که احتکار کرده‌اند، وسط بازار آورند؛ به ‌گونه‌ای که مردم به آن بنگرند. به حضرت عرض شد: «که ای کاش برآن قیمتی می‌گذاشتی». حضرت خشمگین شد؛ به‌گونه‌ای که در چهره‌اش نمایان شد و فرمود: «من بر آن قیمت معین کنم. در حالی که قیمت‌ها در اختیار خداوند عزیز و بزرگوار است، هر گاه بخواهد آن را بالا یا پایین می‌آورد».۱
یعنی حضرت، از این رفتار منفعت‌جویانه محتکران بیزار بوده و هر امر خلاف عدالت اجتماعی که حق مردم را ضایع کند، محکوم می‌کردند. مورد دیگری که نشان می‌دهد، طفره ‌رفتن از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله به دلایل واهی و صرفاً از روی عافیت‌طلبی ایشان را خشمگین می‌ساخته؛ زیرا این عمل بعضی‌ها، ضمن دهن‌کجی به منشور وحی، نوعی پذیرش سریع شر و بدبختی بود که باز دامن خود نافرمانان را می‌گرفت. سیره‌ای است که عایشه نقل می‌کند. عایشه می‌گوید: «زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله، مردم را به کاری که توانایی آن را داشتند، امر می‌کرد، آنها می‌گفتند: «ای رسول خدا! ما مثل تو نیستیم. خداوند گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است». پیامبر صلی الله علیه و آله خشمگین می‌شد؛ به گونه‌ای که خشم از چهره‌اش فهمیده می‌شد».۲
در مورد سایر انبیا نیز، مانند حضرت یونس که در قرآن نقل شده، حضرت غضب‌ گرفتند؛ به خاطر تلاش ‌زیادی که برای هدایت قومش انجام دادند؛ ولی نتیجه نگرفتند. تا نافرمانی‌شان به حدی رسید که وعده عذاب از طرف خداوند داده شد و حضرت، این قوم ناسپاس را غضبناک ترک کردند:

1.مرّ رسول الله‌ صلی الله علیه و آله‌: «‌بِالمُحتَکِرِینَ فَأَمَرَ بِحُکرَتِهِم أَن تُخرَجَ إِلی بُطُونِ الأَسوَاقِ وَ حَیثُ ینظُرُ النَّاسُ إِلَیهَا فَقِیلَ لِرَسُولِ اللهِ‌ صلی الله علیه و آله لَو قَوَّمتَ عَلَیهِم، فَغَضِبَ‌ صلی الله علیه و آله حَتَّی عُرِفَ الغَضَبُ فِی وَجهِهِ وَ قَالَ: أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیهِم إِنَّمَا السِّعرُ إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ یرفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ یخفِضُهُ إِذَا شَاءَ».
کتاب من ‌لا یحضره ‌الفقیه، ج۳، ص۲۶۶؛ وسائل ‌الشیعة، ج۱۷، ص۴۳۰.

2.عن عایشة: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله کَانَ إِذَا أَمَرَهُم بِمَا یطِیقُونَ مِنَ العَمَلِ یقُولُونَ: یا رَسُولَ اللهِ إِنَّا لَسنَا کَهَیئَتِکَ، إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قَد غَفَرَ لَکَ مَاتَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ، قَالَت: فَیغضَبُ حَتَّی یعرَفَ الغَضَبُ فِی وَجهِهِ».
مسند ‌ابن ‌حنبل، ج۶، ص۵۶؛ صحیح ‌البخاری، ج۱، ص۱۱.


مهار خشم
292

تصریح دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله، فقط برای مردم کار می‌کرد؛ اما ناسپاسی‌ها و نامردی‌هایی که مردم می‌کردند، خشمگین‌شان می‌کرد، آن هم به خاطر محرومیت‌های که برای خودشان ایجاد می‌شد؛ نه بخاطر صرف اطاعت‌ نکردن. انتظار پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرش راه سعادت و خوشبختی از طرف مردم بود. مشهور است که در سیره پیامبر‌ صلی الله علیه و آله، هیچ غضبی برای خودشان نداشته‌اند:
کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: ‌...یغضَبُ لِرَبِّهِ وَ لایغضَبُ لِنَفسِهِ.۱
رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله به خاطر پروردگارش خشمگین می‌شد، نه به خاطر خودش.
در سیره رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله تصریح می‌شود که هیچ چیزی نمی‌توانست، ایشان را خشمگین سازد، مگر اینکه حقی ضایع‌ شده باشد. اصولاً پیامبر‌ صلی الله علیه و آله برای نفع شخصی خود، هرگز خشمگین نشد؛ ولی یک عمر همه شاهد بودند که چگونه حضرت برای اقامه حق برمی‌انگیخته می‌شدند. هند بن‌ ابی ‌هالة می‌گوید:
دنیا و آنچه در آن بود، پیامبر‌ صلی الله علیه و آله را خشمگین نمی‌ساخت، اما اگر حقی ضایع می‌شد، هیچ‌ کس او را نمی‌شناخت و خشمش خاموش نمی‌شد تا اینکه حق را یاری کند، هنگام اشاره، با تمام دستش اشاره می‌کرد، اگر تعجب می‌کرد، دستش را برمی‌گردانید و هنگام گفت‌وگو دست‌ها را به هم وصل می‌کرد و کف دست راست را به انگشت ابهام (انگشت بزرگ) می‌زد. و هنگامی که خشم می‌نمود، به شدت روی بر می‌گردانید.۲
ذکر بعضی از مصادیق خشم پیامبر‌ صلی الله علیه و آله، به خوبی نشان می‌دهد، ملاک‌های خشم مثبت که حق‌گویی، حق‌محوری، تدبیر و تعقل است، در رفتار حضرت موج می‌زند:

1.بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۷.

2.هند بن‌ أبی ‌هالة: «کَانَ رَسُولُ اللهِ‌ صلی الله علیه و آله لا تُغضِبُهُ الدُّنیا وَ مَا کَانَ لَهَا، فَإِذَا تُعُوطِی الحَقُّ لَم‌یعرِفهُ أَحَدٌ، وَ لَم یقُم لِغَضَبِهِ شَئٌ حَتَّی ینتَصَرَ لَهُ وَ إِذَا أَشَارَ،أَشَارَ بِکَفِّهِ کُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا، وَإِذَا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِهَا، یَضرِبُ بِرَاحَتِهِ الیمنَی بَاطِنَ إِبهَامِهِ الیسرَی، وَ إِذا غضِبَ أَعرَضَ وَ أَشَاحَ».
همان، ج۱۶، ص۱۵۰.

  • نام منبع :
    مهار خشم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا کيومرثي اسکويي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32821
صفحه از 299
پرینت  ارسال به