این روایت میفرماید که ابتدای غضب، هر کسی غلبهکردن بر خشمش را ناممکن تلقی میکند؛ مانند کوهی که بخواهد یک لقمهاش کند؛ اما به تدریج این کار ممکن و عملی است آن هم به وسیله جهتدادن شناخت خود به سوی ارزش و قیمت شخصیت خود و کنترل عمدی از خشم. احتمالاً خشم میتواند، ناشی از کمبود اعتماد به نفس یا حرمتخود باشد؛ زیرا فردی که عصبانی است، واهمه از دست دادن مابقی ارزش خود را دارد و به همین خاطر، به شدت احساس خطر میکند یا از خود دفاع میکند. برخلاف کسی که از سطح حرمتخود بالایی برخوردار باشد که به این زودی احساس خطر بر خود نخواهد کرد.
مطلب بعدی، مربوط به بُعد عاطفی دستورالعمل است که فرد شنونده را با نوعی تشویق به عاقبت تحمل و کنارآمدن با خشم، نوید پیروزی و غلبه بر خشم میدهد. در ضمن گوشزد میکند، فرد خشمگین، ارزش شخصیت خود را نمیداند و الا خشم خود را بروز نمیدهد. کل روایت نیز، نوعی روح اطاعت و تبعیت از حقیقت را میرساند. توجه به مبدأ دستور که رب رحیم باشد و تعصب به اجرای حکم او، موجب یادآوری به موقع توصیههای او خواهد شد. در برخی از احادیث توانایی کنترل خشم، به عنوان پاداش عبادت روزهداری مستحب، محسوب شده است:
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: مَن صَامَ شَعبَانَ کانَ لَهُ طُهراً مِن کلِّ زَلَّةٍ وَ وَصمَةٍ وَ بَادِرَةٍ قَالَ أَبُو حَمزَةَ قُلتُ لأَبِی جَعفَرٍ علیه السلام مَا الوَصمَةُ قَالَ الیمِینُ فِی المَعصِیةِ وَ النَّذرُ فِی المَعصِیةِ قُلتُ فَمَا البَادِرَةُ قَالَ الیمِینُ عِندَ الغَضَبِ وَ التَّوبَةُ مِنهَا النَّدَمُ۱.