شد، ملامت همراه با گذشت، برای کسی که عاقل باشد، سختتر است از زدن.
این فقره که در ارتباط با رفتار انسانی با بردگان است، شیوه خاصی برای کنترل خشم ناشی از خطاهای معمول بردگان ارائه میکند. که میتواند از اصول مدیریت باشد و اثبات میکند که همه جا توبیخ و تنبیه کارساز نیست؛ بلکه گذشت همراه با اغماض و تذکر اشتباه به صورت مشفقانه میتواند مؤثرتر باشد. در حدیث مفصلی از امام هشتم علیه السلام داستان مفصلی از پیامبری نقل میشود که در گفت و گو با خداوند، به حکمتهایی از رفتار خشم در مرحله کنترل اشاره کرده است. میفرمایند: خداوند عزّوجلّ به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود:
چون صبح خود را آغاز کردی، نخستین چیزی را که با آن روبهرو شدی بخور، دومین چیز را مخفی کن و سومین را پذیرا شو (پناه ده) و چهارمین را نومید مکن و از پنجمی بگریز. صبح که شد، آن پیامبر به راه افتاد و با کوه سیاه بزرگی روبهرو شد. ایستاد و گفت: «پروردگارم عزّوجلّ مرا فرموده است که این را بخورم.» و متحیر ماند؛ ولی به خود آمد و گفت: پروردگارم _ جلّ جلاله _ مرا به کاری که توانش را ندارم، فرمان نمیدهد؛ لذا به طرف کوه رفت تا آن را بخورد. هر چه به آن نزدیکتر میشد، کوه کوچکتر میگشت و وقتی به آن رسید، کوه را لقمهای یافت و آن را خورد و دید، خوش مزهترین چیزی است که تا کنون خورده است. سپس به راهش ادامه داد و تشتی زرین یافت، به خود گفت: پروردگارم فرموده است که این را پنهان کنم؛ پس گودالی کند و تشت را در آن گذاشت و رویش خاک ریخت و آن گاه به راهش ادامه داد. چند قدمی که رفت، برگشت. ناگاه دید، تشت از زیر خاک در آمده است. با خود گفت: «من آنچه پروردگارم فرموده بود، انجام دادم؛ لذا راهش را پی گرفت و رفت. ناگهان چشمش به پرندهای افتاد که بازی [شکاری] او را تعقیب میکند. پرنده دور آن پیامبر به چرخش درآمد. با خود گفت: