بر کینه و حقد و به طور کلی، بر هرگونه احساس و هیجان منفی و ناهنجار اطلاق میشود؛ با این تفاوت که در ضغن، جنبه مخفی و باطنیبودن این احساس منفی منظوراست؛ اما در حقد، بیشتر جهت امتلاء و دربرداشتن کینه منظور میشود.۱ بر این اساس، آمیختگی ضغن با شخصیت و ذات افراد بیشتر است. چون توجه به امری باطنی و نامحسوس است. کاربرد موارد استفاده این واژه به صورت مفرد و جمع در قرآن کریم، همه دلالت بر یک مرض و بیماری قلبی را نشان میدهد.۲
این نوع آزردگیهای روان شناختی تا مادامی که وجود داشته باشند، موجبات تحریک هیجانی فرد شده و امکان کنترل غیظ نخواهند داد. تعبیر به کشتن، صریحترین توصیف برای ریشهکن کردن این نوع تمایلات بیمارگونه است و علت پیدایش صفت حسنه کظم در فرد مؤمن میباشد. جالب اینکه نفرمودند من امات غیظه؛ چرا که گفته شد، غیظ، یک هیجان ذاتی و فطری است که چارهای از آن نیست؛ اما عوامل منجر به غیظ باید میرانده شود. این یک اصل کلی در ترک عادتهای رفتاری است که هر رفتار منفی که امکان ترک یکباره آن وجود ندارد، باید به تدریج کاسته شود و اگر امکان کاستن آن وجود ندارد، حداقل به طور عمد انجام
1.و التحقیقُ أنّ الأصلَ الواحدَ فی المادّة: هو احتِقانُ الغَضَب و إضمارُه فی القلب، أی إدامة حالة البِغضَة و الغَضَب فی الباطن و الفرق بین المادّة و الحِقد: أنّ الحِقدَ یلاحَظ فیه جِهة الامتلاء، و الضِّغنَ یلاحَظ فیه جِهة الإضمار، یقالُ تَحَقّدَت الناقةُ: امتلأت شَحماً... . التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۷، ص۳۶.
2.فَهَذِهِ الحَالَةُ مَذمُومَةٌ مُنكَرَةٌ جِدّاً. (أَم حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یخرِجَ اللهُ أَضغَانَهُم)
محمد: ۲۹. (وَلا یسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ)
محمد: ۳۶ (إِن یسْأَلْكُمُوهَا فَیحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَیخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ) .
محمد: ۳۷. أَی البِغضَةُ المُستَسِرَّةُ فی الباطن و یظهر هذا البُغضُ المُخَبَّی فی قلوبهم إذا واجهوا بخساراتٍ دُنیویةٍ و إنفاقاتٍ مالیة، فلا یستطیعون أن یتحمّلوها تعلّقاً بالدُّنیا و حُبّاً لها و الإحفاءُ: تَرک التعلّق و ظُهور الخُلوص و الضمیر فی- یخرِجُ: راجعٌ إلی الله تعالی، كما فی الآیة الاُولی. و ذكرُ الضِّغن: إشارةٌ إلی وُجود البُغضِ للرسول و الإسلام فی بَواطنهم و هذا مَرضٌ خاصٌّ و فی رأس كلّ مَرضٍ. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۷، ص۳۶.