151
مهار خشم

هرکه با روزگار بستیزد، هلاک شود و هر که آن را سرزنش کند، [خود] در خشم شود.
سرزنش روزگار را می‌توان چنین تحلیل‌ کرد که به دنبال حوادث، انسان دچار بدبینی و نگرش افراطی در مورد خود و آینده‌اش می‌شود. حوادث، بیشتر باید موجبات کسب تجربه و عبرت‌اندوزی انسان بشود. در صورتی که مسائل روزگار، سند جنایتی بر علیه خود تلقی شود، تحمل‌پذیری انسان کاسته ‌شده و به صورت پرخاش بروز خواهد کرد. حدیث بعدی از آن حضرت نشان می‌دهد که منظور از زمان می‌تواند، مسائل روزمره و نظام و روابط حاکم بر زمان باشد:
مَن أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ، وَ مَن تَعَظَّمَ عَلَیهِ أَهانَهُ، وَ مَن تَرَغَّمَ عَلَیهِ أَرغَمَهُ، وَ مَن لَجَأَ إِلَیهِ أَسلَمَهُ، وَ لَیسَ کلُّ مَن رَمَی أَصابَ، وَ إِذَا تَغَیرَ السُّلطَانُ تَغَیرَ الزَّمَانُ.۱
هرکه زمانه را امین داند، همو به وی خیانت کند و هر که بر او بزرگی کند، خوار و حقیرش سازد و هر که بر وی خشم گیرد، او نیز وی را به خشم آورد و هر که بدو پناه برد، او تسلیمش کند؛ چنین نیست که هر تیراندازی به هدف زند و چون حکومت تغییر کند، زمانه تغییر کند.
در روایت اخیر به خصوص می‌توان فهمید که نباید مشکلات را به عهده زمان گذاشت تا خودبه‌خود حل بشود و به ‌اصطلاح دست روی دست گذاشت، چنان‌که گاهی گفته می‌شود، زمان قابل اعتماد نیست و باید قبل از فوت وقت، کاری شایسته انجام داده شود. برخورد خشن با زمان نیز، باعث انعکاس به خود انسان است و به طور طبیعی، انسان از خشم‌گرفتن به اوضاع زمان، نتیجه‌ای نخواهد گرفت و بیشتر از پیش خشمگین خواهد شد. از جمله نکات حدیث اخیر، اینکه نوع نگرش انسان به روزگار خود نباید بیش ‌از حد خوشبینانه یا بیش‌ از حد بدبینانه باشد. برخی از روان‌شناسان بهداشت‌روان، کنارآمدن خوب با موقعیت تنش‌زا را مشروط به انجام پنج وظیفه کلی می‌دانند:
اول که مهم‌تر است، کنارآمدن واقع‌گرایانه با مشکل است؛ یعنی از هر

1.بحار الأنوار، ج۷۴، ص۲۱۳.


مهار خشم
150

خواهد داشت؛ اما برای متکبر، عکس این اتفاق می‌افتد و مرتب بر خلاف شئون مردم عمل کرده و حق را زیر پا می‌گذارد. در روایت امام صادق علیه السلام نیز، کبر عامل تحقیر مردم و سبک‌کردن حق معرفی شده است:
الکبرُ أَن تَغمِصَ النَّاسَ وَ تُسَفِّهَ الحَقَّ.۱
تکبّر، این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوارشماری.
ذیل روایت، خود گویای نوع تحقیر است که در صدر آمده است؛ زیرا بدترین نوع تحقیر می‌تواند این باشد که با خوارشمردن حق مردم، بر خلاف عدالت و انصاف با مردم برخورد شود.

۶. نپذیرفتن سرنوشت

یکی از شاخص‌های سلامت روان را می‌توان کنارآمدن۲ با مسائل و مشکلات زندگی دانست.۳ ما از این مسائل زندگی، به سرنوشت یاد می‌کنیم؛ یعنی هر حادثه‌ای که خواهی‌نخواهی در مسیر زندگی انسان از خیر و شر به وجود می‌آید؛ ولی اختیاری نیست. به طور طبیعی، هر مشکلی که در زندگی پیش‌ می‌آید، نوعی تنش و نگرانی را در ما به وجود می‌آورد. در صورتی که نتوانیم با آن مشکل به طرز مؤثری کنار بیاییم، تنش و نگرانی ما بیشتر خواهد شد. به ویژه، می‌توان به حالتی فکر کرد که بدون انجام هرگونه تلاشی در راه حل مشکل بخواهیم به انکار آن بپردازیم یا بخواهیم همه چیز را به نفع خودمان تغییر بدهیم. در چنین مواردی، نگرانی‌ها و تنش‌های ما به اوج خود خواهد رسید. در زیر حدیثی از حضرت علی‌ علیه السلام، ملاحظه می‌کنیم که نشان می‌دهد، منظور از بدرفتاری با زمان، همان عدم کنارآمدن با مسائل زندگی روزمره یا سرنوشت باشد و باعث تحریک هیجانی و پرخاش می‌شود:
مَن کابَرَ الزَّمانَ عَطِبَ، و من یَنقِمَ علَیهِ غَضِبَ.۴

1.الكافی، ج۲، ص۳۱۰.

2.Coping.

3.دیماتئو (Dimatteo M. R.) ۱۹۹۱.

4.تحف ‌العقول، ص۸۵.

  • نام منبع :
    مهار خشم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا کيومرثي اسکويي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32996
صفحه از 299
پرینت  ارسال به