113
مهار خشم

مَن لَم یملِک غَضَبَهُ لَم یملِک عَقلَهُ.۱
هر که مالک خشم خویش نباشد، مالک خِرد خویش نخواهد بود.
روایت مذکور با بسیاری از روایات دیگر، هم‌جهت است. مبنای این روایات بر این است که بیان کنند، انسان در حالت هیجان ‌منفی خود، کنترل قوای منطقی خود را از دست می‌دهد و حداقل آثاری چون ضعف در استدلال و فهم ‌درست از مسائل خواهد داشت. در روایتی از حضرت امیر علیه السلام بیان شده که حکمت به عنوان امتیاز اصلی ماهیت انسان، تحت‌الشعاع خشم و شهوت قرار می‌گیرد. هیجاناتی که از حالات جدی انسان هستند:
غَیرُ مُنتَفِعٍ بِالحِکمَةِ عَقلٌ مَعلُولٌ بِالغَضَبِ وَ الشَّهوَةِ.۲
اندیشه‌ای که مریضِ خشم و شهوت است، از حکمت بهره‌ای نبرد.
خود غضب نیز به طور مستقل، عامل تباهی عقل و فهم نامیده شده است. روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام در تأیید روایت کافی، غضب را فاسدکننده لباب، یعنی عقول نامیده است، که معنای جامع‌تری برای ویژگی خاص انسان محسوب می‌شود؛ زیرا لبّ عصاره و اصل وجود چیزی را می‌گویند.۳ گویا عصاره وجودی انسان، در عقلش خلاصه می‌شود و با تمام ماهیت او برابر است:
الغَضَبُ یفسِدُ الأَلبَابَ، وَ یبَعِّدُ مِن الصَّوَابِ.۴
خشم، خردها را تباه می‌گرداند و از جاده صواب دور می‌سازد.
نتیجه اینکه انسان، عقلش فاسد شود، دوری و ترک راه درست است. انسانی که عقلش درست کار نمی‌کند، راه کج و انتخاب نادرستی خواهد داشت. منظور از عدم مالکیت غضب یا شدت غضب نیز، همان حالت حاکمیت غضب است که بیشترین آثار خشم منفی مربوط به این حالت می‌باشد. منظور اصلی از مالکیت و فساد عقل، همان غلبه ‌کردن غضب است.

1.الكافی، ج٢، ص٣٠۵.

2.تصنیف غرر الحکم، ص۶۵، ح۶۳۹۷.

3.لُبّ كلّ شی‏ء، و لُبابُه: خالِصُه و خِیارُه. لسان ‌العرب، ج۱، ص۷۲۹.

4.تصنیف غرر الحکم، ص۶۵.


مهار خشم
112

در عقاید دینی ما، منابع فهم و ادراک انسان بعد از حواس ظاهری، به عهده عقل و قلب گذاشته شده است. روابط منفی بین غضب و این دو نیروی شناخت در انسان نیز، در روایات متعدد تبیین شده که سعی ما در این بخش، بررسی عوارض فوق است.

۱. زوال عقل

بررسی گروه روایات زیر می‌رساند که هیجان خشم، باعث ایجاد اختلال جدی در کارکرد منطق یا همان عقل خواهد شد. در صورتی که نوع نگرش و استدلال و حتی نوع دلیل انسان نسبت به موضوعات و مسائل تغییر کند، بدیهی است نوع عملکرد و برخورد او متفاوت خواهد شد؛ چون منظور روایات این است که منطق، از حق به باطل گرایش پیدا خواهد کرد؛ پس نتیجه این است که خشم موجب تغییرات جدی در نوع بینش و نگرش انسان به موضوعات اطراف خود به ویژه در حالت خشم خواهد شد. این روند، دور باطلی از حلقه‌های غیرمنطقی را موقع شدت غضب ایجاد خواهد کرد که مرتب فرد را به اتخاذ تصمیم‌ها و کارکردهای اشتباه مبتلا خواهد ساخت. مصداق روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام دگرگون‌شدن عقل و منطق را در حالت خشم بیان می‌کند:
شِدَّةُ الغَضَبِ تُغَیرُ المَنطِقَ، وَ تَقطَعُ مَادَّةَ الحُجَّةِ، وَ تُفَرِّقُ الفَهمَ.۱
شدّت خشم، نحوه سخن‌گفتن را تغییر می‌دهد و ریشه برهان و دلیل را قطع می‌کند و فهم را از هم می‌گسلد.
این روایت، خطای شناختی مشهور مبنی بر اشتباه‌گرفتن بین احساس و منطق را گوشزد می‌کند؛ یعنی انسان در موقع خشم، احساس منفی خود را انعکاسی از واقعیتی خارجی دانسته و دلیل حقانیت خشمش خواهد شد. مثلاً انسان خشمگین، ناراحتی خود را، دلیل باطل ‌بودن منطق طرف مقابل تصور می‌کند. روایتی از امام صادق علیه السلام عکس این مطلب را گوشزد می‌کند؛ بدین صورت که فرد خشمگین، گویا مالک عقل خود نیست؛ پس چگونه می‌توان از تطبیق بر واقعیت صحبت کرد:

1.بحار الأنوار، ج٧١، ص۴٢٨.

  • نام منبع :
    مهار خشم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا کيومرثي اسکويي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32474
صفحه از 299
پرینت  ارسال به