89
مهار خشم

صبر، بردباری و حسن‌ظن به طرف‌ مقابل می‌شود؛ لذا به طور کلی منکر توصیه‌کننده، یعنی خدای تبارک و تعالی و اولیای او می‌باشد و این معنای کفر است؛ اما آسیبِ ‌شناختی غضب، انکار خدا، یا تردید در خدا و فرمایش اولیاء ‌خدا را در لحظه غضب بیشتر توجیه می‌کند؛ چون فرد پرخاشگر، به راحتی در مواقع غضب حاضر می‌شود، برخلاف فهم و برداشت عقلی خود عمل کند؛ لذا حاضر است، کفر بگوید و هر چه متناسب خود در آن لحظه می‌بیند، بر زبان براند.
رابطه کفر و حوزه‌های عاطفی هیجانی غضب، در روایات تحلیل شده است. از جمله روایت دیگری از مولا امیرمؤمنان علیه السلام که خود قهرمان مبارزه با غضب بود:
الکفرُ علی أَربَعِ دَعَائِمَ: عَلَی التَّعَمُّقِ، وَ التَّنَازُعِ، وَ الزَّیغِ، وَ الشِّقَاقِ، فَمَن تَعَمَّقَ لَم ینِب إِلَی الحَقِّ، وَ مَن کثُرَ نِزَاعُهُ بِالجَهلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الحَقِّ، وَ مَن زَاغَ سَاءَت عِندَهُ الحَسَنةُ وَ حَسُنَت عِندَهُ السَّیئَةُ وَ سَکرَ سُکرَ الضَّلالَةِ وَ مَن شَاقَّ وَعُرَت عَلَیهِ طُرُقُهُ وَ أَعضَلَ عَلَیهِ أَمرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیهِ مَخرَجُهُ.۱
کفر بر چهار ستون استوار است: بر تندروی، ستیزه‌گری، کژی [انحراف] و عناد؛ زیرا، کسی ‌که تندرو باشد، به حق باز نگردد و آن‌که از روی نادانی بسیار ستیزه‌گری کند، کوردلی او از دیدن حق پایدار مانَد و آن‌که [از راه حق] منحرف شود، نیک در نظرش بد و بد در نظرش نیک جلوه کند و مستِ گمراهی شود و آن‌که دشمنی و عناد ورزد، راه‌هایش بر او ناهموار و کارش بر او دشوار شود و راه خروجش [از گمراهی] بر او تنگ گردد.
نکته جالب توجه اینکه در بین روایات، این ارتباط با غضب که پرخاش است، مشاهده می‌شود؛ نه غیظ که خشم است. شاید علت آن، این باشد که خشم، هیجانی است که واکنش طبیعی انسان بوده وشروعش ارادی نمی‌باشد؛ ولی در غضب یا پرخاش، به خاطر بروز خارجی آن، اراده و فعل وجود دارد؛ پس خود فرد در انجام آن مسئولیت دارد.

1.بحار الأنوار، ج‏۶۵، ص۳۴۸.


مهار خشم
88

مشخص کند. روایت دیگری نیز از امیر‌مؤمنان علی علیه السلام می‌تواند گروه دوم از مقومات را (که علل شناختی باشد) را نشان دهد:
بُنِی الکفرُ عَلَی أَربَعِ دَعَائِمَ: عَلَی الجَفَاءِ وَ العَمَی وَ الغَفلَةِ وَ الشَّک. فَمَن جَفَا فَقَدِ احتَقَرَ الحَقَّ وَ جَهَرَ بِالبَاطِلِ وَ مَقَتَ العُلَمَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَی الحِنثِ العَظِیمِ وَ مَن عَمِی نَسِی الذِّکرَ وَ اتَّبَعَ الظَنَّ وَ طَلَبَ المَغفِرَةَ بِلا تَوبَةٍ وَ لا استِکانَةٍ وَ مَن غَفَلَ حَادَ عنِ الرُّشدِ، وَ غَرَّتهُ الأَمَانِی وَ أَخَذَتهُ الحَسرَةُ وَ النَّدَامَةُ، وَ بَدَا لَهُ مِن اللّهِ مَا لَم یکن یحتَسِبُ وَ مَن عَتَا فِی أَمرِ اللّهِ شَک وَ مَن شَک تَعَالی عَلَیهِ، فَأَذَلَّهُ بِسُلطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلالِهِ، کمَا فَرَّطَ فِی أَمرِهِ فَاغتَرَّ بِرَبِّهِ الکرِیمِ‌.۱
کفر، بر چهار پایه استوار است: بر نادانی، کوردلی، غفلت وَ شک؛ زیرا کسی ‌که نادان باشد، حق را کوچک شمارد، و آشکارا دم از باطل زند، با دانایان دشمنی ورزد و بر گناه بزرگ پای فشرد. کسی ‌که کوردل باشد، یاد خدا را به فراموشی سپارد، از گمان پیروی کند و بدون توبه و زاری، طالب آمرزش باشد. کسی ‌که غافل باشد، از راه راست منحرف شود، آرزوها او را بفریبد، دریغ و پشیمانی فرایش گیرد و از جانب خداوند چیزی برای او رقم خورد که گمانش را هم نمی‌کرد. کسی ‌که از فرمان خدا سرکشی کند، دستخوش شک شود و هر که به شک درافتد، خداوند بر او بزرگی کند؛ پس با قدرت خود او را خوار گرداند و با جلال و شکوه خویش، وی را حقیر سازد، همچنان که در کار خود کوتاهی کرد و به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد.
لذا با اینکه غضب، مفهومی غیر از مفهوم کفر است؛ ولی محتوای آن، معانی‌ای را در بردارد که به کفر منجر می‌شود و این معنای مقوم‌بودن غضب برای کفر است؛ یعنی غضب، منجر به کفر می‌شود. احتمالاً شخص پرخاشگر در لحظه پرخاش‌ و غضب خود، نسبت به توصیه‌های اخلاقی فوق بی‌اعتنا شده و منکر توصیه‌های اخلاقی به

1.كنز العمّال، ج‌۱۶، ص۱۹۰.

  • نام منبع :
    مهار خشم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا کيومرثي اسکويي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32987
صفحه از 299
پرینت  ارسال به