طبق این روایت، لزوماً برای بروز غضب، نباید بروز کلامی داشت، این رویهای جاهلانه است که معمولاً، بدون اطلاع از ریشه ناراحتی خود صورت گرفته و سطحی است؛ اما پاسخ عملی به خشم، حداقل یک درجه عمیقتر است؛ زیرا بر اساس آن، کار عملی صورت میگیرد؛ اما چون وجه مفارق این دو حالت عقل است، میتوان نتیجه گرفت که فرد عاقل، با عملش کاری برای خاموشی خشمش صورت میدهد و با زبان کسی را آزرده نمیکند. با توجه به روایت فوق، نحوه بروز و ظهور خشم، در ارزشگذاری و طبقهبندی آن دخالت دارد؛ بدین معنا که پرخاش زبانی، نشاندهنده میزان عدم کنترل خشم، توسط فرد ضعیف است؛ اما پرخاش عملی بدین معناست که فرد عاقل توانسته است، حداقل زبان خود را کنترل و منطقیتر عمل کند؛ مثلاً عملی را انجام دهد، چه برای کنترل خشمش باشد؛ مثل خروج از صحنه خشم و چه برای ارائه مخالفت خود، رفتار مخالفی را انجام دهد؛ پس در مجموع فرد عاقل بیشتر عمل میکند تا حرف بزند. نکته بعدی اینکه خشم، بُعد درونی و بیرونی دارد و فرد جاهل، خشمش سریع ظاهر میشود؛ ولی فرد عاقل، چون اظهار نمیکند، خشم او درونی میماند.