ناشی از سیستم عصبی خودمختار به بدن، به طور کامل یا تقریباً بینتیجه میماند، بررسی شده است. فرد مبتلا، وقتی ناگهان بایستد، بهدلیل جاذبه زمین، افت فشار خون پیدا میکند؛ زیرا هیچ بازتابی از حرکت بدن، در سیستم عصبی خودمختار ایجاد نمیشود. افراد مبتلا در طول هر استرس، هیچ تغییری در ضربان قلب، فشارخون یا تعریق را تجربه نمیکنند و طبق نظریه جیمز-لانگه، نباید هیچ هیجانی را هم متوجه بشوند. با این حال، این بیماران، هیجانات خود را ضعیفتر از قبل از بیماری احساس و احتمالاً جنبه شناختی آن را گزارش میکنند؛ ولی کاهش احساس هیجان، پیشبینی جیمز لانگه را تایید میکند.۱
۳. نظریه شناختی _ فیزیولوژیایی شاختر۲
این نظریه عنوان میکند که ارزیابی فرد از موقعیت هیجانانگیز، عامل تعیین کننده مهمی در پاسخ هیجانی است. بدین ترتیب که ابتدا، حالتی عادی از انگیختگی، در اثر پسخوراند دریافتی مغز، در ارگانیزم ایجاد میشود؛ اما هیجانی که شخص احساس میکند، بستگی دارد به اینکه وی به این حالت انگیختگی چه برچسبی بزند. این برچسب، نوعی فرایند شناختی است که مخصوص خود فرد میباشد و به احساسات و اطلاعات گذشته و ادراک وضع فعلیاش مربوط میشود. پژوهشهای متعدد، نقش مهم و البته غیرمنحصر شناخت را اثبات میکند. «تامکینز» اثبات میکند، برخی از محرکهای دیگر، باعث فعالشدن ساختارهای فطری مغزی میشوند که با هیجانهای نخستین، مانند ترس، خشم، تعجب و... مرتبطاند.
بررسی نظریات روانشناختی هیجان، اطلاعات مفیدی در تبیین فرایند خشم به ما میدهد و ما از مجموع این نظریهها میتوانیم چنین استنباط کنیم که در فرایند مهار خشم، باید برای هر کدام از ابعاد رفتاری، شناختی، عاطفی، و محرکهای محیطی خشم، تدبیری بیندیشیم.