«دولارد»۱ و همکاران، «برکویتس»۲ ، «فش بچ»۳ معتقدند، عواملی، مثل ناکامی۴ موجب برانگیختهشدن میل قوی آسیبرساندن به دیگران میشود. ناکامی در این دیدگاه، گاهی متغیر وابسته است که به رفتار هدفداری که از آن جلوگیری میشود و گاهی متغیر مستقل بوده و شدت ناکامی در موقعیتها بررسی میشود. همچنین گاهی نیز، متغیر مداخلهگری است که در بررسی رابطه دو پدیده در نظر گرفته میشود. تعریف آنها از ناکامی مساوی است با مسدودشدن راههای دستیابی به اهداف. «لوسون۵ معتقد بود که پرخاشگری، بیش از هر چیز، به شدت ناکامی و میزان انگیزهای بستگی دارد که به ناکامی رسیده است. «امسل» و همکاران۶ با آزمایشی نشان دادند که حذف پاداش میانی در یک مار میتواند، واکنش انگیزشی حیوان را برای رسیدن به پاداش دوم تقویت کند؛ بنابراین اثبات کردند که ناکامی میتواند، ویژگی کشانندهای داشته باشد.۷
۴. دیدگاه اجتماعی
نظریه یادگیری اجتماعی۸ ، مانند بندورا۹ و «بارون و ریچاردسون»۱۰ بر الگوی یادگیری پرخاشگری تأکید میکنند. آنها اصل پرخاش و اهداف پرخاش را قابل تغییر میدانند. نظریه میدانی «لوین»۱۱ نیز مشابه همین، بر این اصل استوار است که رفتار