ذیل روایت، خود تفسیر صدر روایت است؛ زیرا بعد پرهیز از حنق برای جلوگیری از
تکرار واژه، دوباره با غیظ تعبیر را تکرار میکنند. این نشان میدهد که عطف بدل معنایی، بین این دو واژه جایز بوده است. در دعا داریم:
... وَ لا تَجعَلنَا مِن أَعدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا تَجعَلنِی مِن أَهلِ الحَنَقِ وَ الغَیظِ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ۱
ظاهراً واژه «حنق»، به جهت دلالت آن بر حالت هیجان منفی، در حسادت به کار برده شده است. لسان العرب این نکته را عنوان کرده است:
... و أحنَقَ الرجل إذا حقد حِقداً لا ینحلّ. قال ابن بری: و قد جاء حَنیق بمعنی مُحنق۲
تعبیر به «لاینحل» یعنی: حنق، حالت نسبتاً ثابتی دارد؛ مثل حسد، که به راحتی حل نمیشود. بر خلاف غیظ یا غضب که حالتهای فروکش دارد.
۵. الحدّة
با کسر «حاء» و فتح «دال»، از الفاظی است که گاهی مترادف و گاهی در معنایی کاملاً مخالف با غضب به کار میرود. در لغت فارسی، بدون «الف» و «لام»، به معنای تندی، شدت، تیزی۳ ، خشم و غضب۴ معنی میشود. این لغت در اصل، از ریشه مضاعف «حدّ» است؛ به معنای حد و مرز داشتن و فاصله بین اشیا:
... الحَدُّ: الفَصل بین الشیئین لئلّایختلط أحدهما بالآخر أو لئلّایتعدّی أحدهما علی الآخر و جمعه حُدود...و فصل ما بین کلّ شیئین: حدٌّ بینهما... و منتهی کلّ شیءٍ: حدّه... و أصلُ الحَدّ المنعُ و الفصل بین الشیئین،۵
... .