اعتدال در تعقل و آرامش خارج میسازد۱ ؛ پس به طور کلی غضب، وضعیتی هیجانی، جسمی _ رفتاری و شناختی نامطلوب و رو به شدت میباشد که امکان نفع ظاهری یا ضرر در آن لحاظ شده است.
۲. السّخط
تقریباً این واژه، مترادف معنای غضب است و معطوف آن قرار میگیرد. دلیل ترادف معنای سخط با غضب این است که این واژه در استعمالش به صورت معطوف و هم معطوفعلیه لفظ «غضب» قرار میگیرد. از طرفی به لحاظ مفهوم مخالف نیز، مترادف است؛ زیرا همان طور که در توصیف واژه «رضا» خواهد آمد، رضا، هم مفهوم متضاد غضب است و هم متضاد سخط؛ پس مفهوم غضب، نزدیکی زیادی به مفهوم سخط دارد:
السَّخَطُ بالتحریک و بضمّ أوّله و سُکون ثانیه: الغَضَب و هو خلاف الرِّضا یقالُ سَخِطَ سَخَطاً من باب تَعِبَ: أی غَضِبَ، فهو ساخطٌ. و أسخَطَهُ: أی أغضَبَهُ، و إِذَا أُسند إلی اللَّه تعالی یراد منه ما یوجب السَّخَط من العقوبة کما مرّ فی نظائره۲ .
و در لسان العرب آمده: «...و سَخِطَ أی غَضبَ، فهو ساخطٌ و تَسخّطَ و سَخِطَ الشیءَ سَخَطاً کرهه».۳ بررسی موارد استعمال «سخط» در قرآن نشان میدهد که سخط هم در مورد خالق و هم در مورد مخلوق به کار رفته است. مانند آیات زیر:
(وَ إِن لَم یعطَوا مِنهَا إِذَا هُم یسخَطُونَ) ۴.
اگر از غنیمت به آنها ندهند به شدت خشمگین شوند.