287
مهارت‌های زندگی

استدلال هیجانی:۱ فکر می‏کنید چیزی درست است، چون به‌شدت آن را احساس می‏کنید (در واقع باور دارید) و از شواهد مخالف چشم‏پوشی می‏کنید یا آنها را بی‏اهمیت می‏شمارید؛ برای مثال: «می‏دانم خیلی از وظایف کاری‏ام را درست انجام می‏دهم، اما هنوز احساس می‏کنم که فردی شکست‏خورده هستم».

برچسب زدن:۲ شما یک برچسب کلی و ثابت به خودتان یا دیگران می‏زنید، بی‏آنکه در نظر بگیرید که ممکن است شواهد به طور منطقی‏تر بر یک نتیجه کمتر فاجعه‏بار دلالت بکنند؛ برای مثال: «من یک بازنده هستم»، یا «او آدم خوبی است».

درشت نمایی / کوچک نمایی:۳ وقتی که خودتان شخص دیگر یا یک موقعیّت را ارزیابی می‏کنید، به‏طور غیرطبیعی جنبه‏های منفی را اغراق‏آمیز جلوه می‏دهید، یا جنبه‏های مثبت را کم اهمیت می‏شمارید؛ برای مثال: «گرفتن یک نمره متوسط در ارزیابی، یعنی اینکه من بی‏کفایتم» و «گرفتن نمره‏های بالا، یعنی من باهوشم».

فیلتر ذهنی۴ (انتزاع انتخابی)۵: توجّه مفرطی به جزئیات منفی نشان می‏دهید، بی‏آنکه شمای کلی چیزی را ببینید؛ برای مثال: «چون من در یکی از گزینه‏های ارزیابی‏ام نمره کمی گرفتم (در حالی که در بسیاری گزینه‏های دیگر ارزیابی، نمره‏های بالا گرفتم) این بدان معناست که در اجرای وظایف شغلی‏ام سستی و کاهلی می‏کنم».

ذهن‏خوانی:۶ باور دارید که از فکر بقیه خبر دارید، بی‏آنکه احتمال‌های دیگر را در نظر بگیرید؛ برای مثال: «او گمان می‏کند که من ابتدائی‏ترین چیزها را هم در باره این طرح نمی‏دانم».

تعمیم بیش از حد:۷ نتیجه‏ای کلی و قطعی منفی می‏گیرید که فراتر از موقعیّت فعلی

1.. emotional reasoning.

2.. labeling.

3.. magnification / minimization.

4.. mental filter.

5.. selective abstraction.

6.. mind reading.

7.. overgeneralization.


مهارت‌های زندگی
286

ب ـ شناسایی تحریف‏های شناختی

تحریف‏های شناختی مشابه ارزیابی‏های غیرمنطقی هستند؛ زیرا موجب می‏شوند که ما خود را در رویدادهای زندگی فردی قربانی ببینیم، تا مقابله‏گر، از این رو مشکلات، ناراحتی، نارضایتی و تنش بیشتری در ما ایجاد می‏کنند. آرون بک۱ نمونه‏ای از تحریف‏های شناختی را مطرح کرده است۲. هرچند بعضی از افکار خودآیند، صحیح هستند، بسیاری از آنها نادرست‏اند یا تنها رگه‏هایی از حقیقت دارند. اشتباه‌های رایج فکر را می‌توان چنین برشمرد:

تفکر همه یا هیچ۳ (تفکر سیاه و سفید۴، قطبی شده۵ یا دوگانه)۶: شما به جای اینکه یک موقعیّت را به صورت پیوستار ببینید، آن را به شکل دو قطب متضاد می‏بینید. مثال «اگر من کاملاً موفق نشوم، شکست خورده هستم».

فاجعه‏سازی۷ (پیشگویی)۸: آینده را به صورت منفی پیش بینی می‏کنید بی‏آنکه دیگر پیامدهای محتمل‏تر را در نظر بگیرید. برای مثال: «من خیلی آشفته خواهم شد» یا «قادر به انجام دادن هیچ کاری نخواهم بود».

بی‏اعتبارکردن یا دست‏کم انگاشتن جنبه‏های مثبت:۹ به‏طور غیر منطقی به خودتان می‏گویید که تجربه‌ها و رفتارها و کیفیت مثبتتان به حساب نمی‏آیند؛ برای مثال: «من طرح را خوب انجام دادم، اما این بدان معنا نیست که با کفایت هستم، فقط بخت و اقبال با من یار بود».

1.. Beck, A.

2.. شناخت درمانی مبانی و فراتر از آن، ص۱۶۷.

3.. all or nothing thinking.

4.. black and white thinking.

5.. polarized thinking.

6.. dichotomy thinking.

7.. catastrophizing.

8.. fortune telling.

9.. disqualifying or discounting the positive.

  • نام منبع :
    مهارت‌های زندگی
    سایر پدیدآورندگان :
    سيد مهدي خطيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 93785
صفحه از 391
پرینت  ارسال به