طریق او در زندگی آنان دخالت کنند. در چنین موقعیّتهایی اگر فرد در برابر خانودهاش نفوذپذیر باشد، بدیهی است که سبب اختلاف و بدبینی خواهد شد و از آنجا که در برابر همسرش نفوذپذیر است، هیچیک از سخنان همسرش بر او اثر نخواهند گذاشت. در چنین فضائی، مرکز اصلی تصمیمگیری به بیرون خانواده منتقل میشود و تفسیرها و برداشتهای نادرست، به جای درستفهمی و روشنبینی مینشیند. بدیهی است در چنین اوضاعی کانون خانواده، به مرکز بدبینی، اختلاف و دشمنی تبدیل میشود و بدین سان، میزان رضامندی پیوسته کاهش مییابد و حیات خانواده با خطر روبهرو میشود. اما اگر فرد نفوذناپذیر باشد، سخنان دیگران و دخالتهای آنان تأثیری در او نخواهند داشت، با همسر خود، تفاهم بیشتری خواهد داشت، با او صمیمی خواهد بود و در نهایت مدیریت خانواده نیز در درون خانواده شکل میگیرد. با برخورداری از این الگو، میزان رضایتمندی افزایش مییابد و از این رهگذر، پایداری خانواده تأمین میشود۱.
هـ ـ تقویت مهارت حلّ مسئله
خانوادهها ممکن است در فرایند زندگی دچار مشکلاتی شوند و نتوانند از پسِ آنها برآیند؛ اما با توانافزایی و ایجاد مهارت حلّ مسئله میتوان این گونه مشکلات را مدیریت کرد. آموزش مهارتهای ارتباطی و حلّ مسئله، هسته مرکزی تمرین خانوادهدرمانگری رفتاری است۲.
«حل مسئله» به توانایی خانواده در حلّ و فصل مشکلات، برای حفظ کارکرد مؤثّر خانواده اطلاق میشود. مسئله خانواده، مشکلی است که تمامیت و ظرفیت کارکردی خانواده را تهدید میکند و خانواده در حلّ و فصل آن دچار مشکل شده است. خانوادهها بیشتر با انواع مشکلات مشابه مواجه میشوند. در این میان، خانوادههایی که کارکرد مؤثّر دارند، مشکلاتشان را حلّ میکنند؛ در حالی که خانوادههایی که کارکرد آنان غیر