[ معناى « جامع الصلاح و الرضا »]
در ص ۱۷ از مفاتيح الجنان در دعاى معنون به عنوان فصل دوم در تعقيبات مختصه در تعقيب نماز ظهر گفته : و لا حاجة هي لك رضا و لي فيها صلاح إلا قضيتها . . الخ .
و از اين فقره معلوم مى شود كه عبارت « جامع الصلاح و الرضا » نظير اين عبارت است.
و همچنين در نامه ابن سعد به ابن زياد تأييد دوران اين مضمون را مى كند : « و في هذا لك رضى و للاُمّة صلاح » .
در ص۲۳۸ ناسخ و در ارشاد ۱ هم مذكور است، و در خطبه سجاديه نيز اشارت شده است.
اسامى كسانى كه اسمى از اين دعا برده و يا استشهادى به بعضى از عبارات آن نموده اند :
۱ . حاج شيخ محمد باقر بيرجندى قدس سره در كتاب فاكهة الذاكرين در ص ۸۱ از باب سيم كه براى بيان مختصرى از اوراد و اعمال شب و روز جمعه وضع شده است گفته :
دعاى ندبه را كه مجلسى رحمه الله در زاد المعاد و تحفة الزائر ذكر فرموده بخواند.
و بعضى از مشايخ در النجم الثاقب از مزار قديمى كه مؤلف آن معاصر شيخ طبرسى صاحب احتجاج بوده روايت كرده كه :
در شب جمعه نيز دعايى مروى است كه بايد بخواند . و در فقرات شريفه دعاى ندبه معروفه كه در چهار عيد و روز جمعه و شب آن بايد خواند اشاره شده بدين مقام ... ـ الى آخر عبارته ـ .
و در بعضى ديگر هم به ورود قرائت آن در شب اشارت ننموده است ، مانند اين كه در باب هفتم در ذيل حكايت صدم در ضمن جواب بر كسانى كه گفته اند كه : «امام زمان از اول زمان غيبت تا حال و از حال تا زمان ظهور در سرداب بوده و خواهد بود!» گفته :
و چگونه مى گويند آن جناب در سرداب است و در هر عيد و جمعه در دعاى ندبه معروفه مى خوانند كه كاش مى دانستم . . الخ .
مراد بيرجندى قدس سره از عبارت محدث نورى عبارت زيرين است كه در باب يازدهم
نجم الثاقب ذكر كرده و گفته :
و نيز مستحب است دعاى ندبه معروفه را كه متعلق است به آن حضرت ، و في الحقيقة مضامين آن سوزنده دل ها و شكافنده جگرها و ريزنده خون از ديدگان آنان است كه اندكى از شربت محبت آن جناب نوشيده و تلخى زهر فراق او به كامش رسيده ، در روز جمعه بلكه در شب آن نيز چنانچه [ از ] يكى از مزارات قديمه كه مؤلف آن معاصر شيخ طبرسى صاحب احتجاج است مروى است بايد خوانده شود ، و چون دعا طولانى و نسخه آن شايع بود ذكر نكرديم .
در ص ۷۶ از ديوان بشار مذكور است :
حذا خالد في فعله حذو برمكفمجد له مستطرف و أصيل
و كان ذووا الآمال يدعون قبلهبلفظ على الإعدام فيه قليل ۲
يسمون بالسؤال في كل موطنو إن كان فيهم نابه و جليل
فسمّاهم الزوّار سترا عليهمفأستاره في المهتدين سدول
جرجى زيدان در تاريخ تمدن ـ در ص ۱۲۲ جزء خامس ـ اين اشعار را با عبارتى كه معنى را روشن مى كند نقل كرده است .
نگارنده گويد : احتمال قوى مى رود كه «اصيل» به ثاء مثلثه باشد ؛ زيرا « مجد أثيل » بيشتر دائر است .
جوهرى در حالات امام زمان گفته :
كس نيابد لذت فيض حضور اندر غياب
كى جهان روشن شود پيش از طلوع آفتاب
در فراق او دلى داريم از فرقت ۳ كباب
اشتياق ما به وى افزون ز مستسقى به آب
۲ . عالم جليل ملا نظر على طالقانى ( در ص ۲۴۴ طبع اول ) در مطلب چهارم از باب دوم از مقاله دوم كتاب شريف كاشف الأسرار كه در بيان اين است كه «تقرب به خدا و
اظهار كرامت ممكن نيست مگر به ترك محبت دنيا» گفته : «و در دعاى ندبه است : اللهم لك الحمد ... الى قوله رضوانك» ، نقل عبارت كرده ، آن گاه عبارت را ترجمه نموده و گفته :
اندكى تأمل كن ببين كه چگونه امام عليه السلام جميع خصايص پيغمبران را از قرب و هبوط ملائكه و نزول وحى و غير ذلك همه را متفرع نمود بر زهد و ترك محبت دنيا . . ـ تا آخر عبارت او ـ .
نگارنده گويد : استشهاد اين مرحوم با اين عبارت و استدلال او [ به ] اين عبارت ، با نسبت دادن او تفريع مطالب مذكوره متفرعه بر زهد را به امام عليه السلام ، ادل دليل است بر معتبر بودن اين دعا در پيش او و مأثور دانستن او دعا را از امام عليه السلام و گويا مرادش صادق عليه السلام ، باشد كه دعا چنان كه دانستى منسوب به او و مأثور از اوست .
۳ . عالم جليل حاج شيخ على اكبر نهاوندى ـ مد ظله العالى ـ در وسيلة النجاة في شرح دعاء السمات ـ در ص ۱۰۸ و ص ۱۰۹ ـ در تعقيب مطلبى راجع به علم كيميا كه عنوان نموده گفته :
و در ذيل اين فرمايش اشاره فرموده است به وصفى كه عالم به اين علم بايد دارا باشد و آن ترك دنيا و زهد در اوست كه « كل الصيد في جوف الفراء » . پس معرفت كيميا منوط به ترك دنيا است ، بلكه خوارق عادات و طوارق مغيبات و ذكر على و ثناء جلى و هبوط ملك و تصرف در فلك و وسيله بندگان بودن به سوى رب و واسطه ايشان بودن درمقام قرب تماماً منوط و مربوط به ترك آن است ؛ و كفايت مى نمايد و تو را از براى تصديق نمودن اين قول تدبر كردن در اين فقره شريفه از دعاى ندبه كه معصوم ، تمام آنچه را كه ذكر شد از لوازم ترك دنيا و زهد در آن شمرده و در ساحت عزّ ربوبيت عرضه مى دارد : اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك في أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي لا زوال له و لا اضمحلال ، بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها ، فشرطوا لك ذلك ، و علمت منهم الوفاء به ، فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذكر العليَّ و الثناء الجليَّ ، و أهبطت عليهم ملائكتك ، و أكرمتهم بوحيك ، و رفدتهم بعلمك ، و جعلتهم الذريعة إليك و الوسيلة إلى رضوانك .