شعر
چشم خود را در خانه ها به هر طرف مى گردانمليكن رخسار دوستانم را كه مى خواهم نمى بينم.
پس مصيبت به سبب نبودن او به حسب ظاهر در ميان ، بر ارباب دين بيشتر از مصيبت تمام شدن و به پايان رسيدن ماه مبارك رمضان است ؛ چه اگر ايشان پدر مهربانى يا برادر عزيز جانانى يا پسر نيكوكار نوجوانى داشته باشند و او را از دست داده باشند آيا براى فقدان او وحشت نمى يابند و حسرت نمى خورند و براى دور شدن او دچار درد و غم نمى گردند؟ و كجاست انتفاع به وجود اينها با انتفاع به وجود حضرت مهدى ـ عجّل اللّه فرجه ـ كه خليفه حضرت خاتم الانبياء و مقتداى حضرت عيسى بن مريم در نماز و امر ولا و از بين برنده هر گونه بلا و به صلاح آورنده امور همه آنان كه در زير سما هستند مى باشد؟» .
يعنى اين دو انتفاع با همديگر طرف نسبت نيستند ، چه نسبت ، خاك را با عالم پاك ؟ ! و در صورتى كه بر فقدان آن مفقود از پدر يا برادر يا پسر اظهار درد و غم نمايند ، بايد ؛ به جهت فقدان وجود شريف آن حضرت به طريق اولى بيشتر از امثال آن درد و غم به مقام ظهور بيارند ؛ به جهت كثرت انتفاع با اين وجود ، و قلّت انتفاع با وجود آنها در موقع مقايسه ، و حال آن كه قابل قياس نيستند .
در «باب استحباب استشعار الحزن في العيدين لاغتصاب آل محمد حقّهم» از كتاب وسائل ۱ ، از كتب اربعه ۲ و علل الشرائع ۳ با اسانيد معتبره نقل كرده ۴ كه حضرت باقر عليه السلام به عبد اللّه بن دينار فرمود :
اى عبد اللّه ! هيچ روز عيدى براى مسلمانان روى نمى آورد ـ خواه عيد فطر و خواه عيد قربان ـ مگر آن كه خدا براى آل محمد غم هاى آنها را در آن عيد تازه مى گرداند .
عرض كردم : چرا ؟
فرمود : براى اين كه حقّ خود را در دست ديگران مى بينند .
در مستدركِ همين باب از مستدرك الوسائل ۵ كه منطبق با ص ۴۳۲ از جلد اول كتاب مذكور مى شود گفته :
شيخ أبو عمرو كشى در رجال خود از احمد بن ابراهيم قزوينى از بعضى از اصحاب ما روايت كرده كه : معلّى بن خنيس رحمه اللههر وقت كه روز عيد مى شد ژوليده مو و گردآلود با نهايت انكسار و افسردگى به صحرا مى رفت و هنگامى كه خطيب بر بالاى منبر مى رفت دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده و عرض مى كرد : خدايا ! اين جا ـ يعنى جاى خطيب ـ جاى دوستان و برگزيدگان و موضع امينان توست كه ايشان را به آن مرتبه و مقام اختصاص داده اى ، آن مقام را از ايشان گرفته اند ، تقدير اشياء در يد قدرت توست ، قضاى تو را چيزى غالب نمى آيد و از تدبير محتوم تو تجاوز نمى توان كرد ، به هر طور
كه خواستى و هر وقت كه اراده كردى جريان مى نمايد . علم تو در اراده تو مانند علم تو در خلق توست ، حتى برگزيدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهور و مظلوم گرديدند ، حكم تو را مى بينند كه تبديل يافته و كتاب تو را مى بينند كه بر كنار انداخته شده و فرايض تو را مى بينند كه از جهات شرايع تو تحريف داده شده و سنن پيغمبر را مى بينند كه ـ درود تو بر او و آل او ـ متروك گرديده . خدايا ! بر دشمنان ايشان از پيشينيان و پسينيان و صبح كنندگان و شام كنندگان و گذشتگان و آيندگان لعنت بفرست .
خدايا ! به گردنكشان و ستم كنندگان زمان ما و شيعيان و پيروان ايشان و احزاب و اخوان ايشان لعنت بفرست ، به درستى كه تو بر هر چيز توانايى .
نگارنده گويد : اگر چه نسبت عبارت فوق را معلّى به احدى از حضرات معصومين عليهم السلامنداده است ، ليكن گمان نمى رود كه مثل معلّى بن خنيس ، بى دستور و اشارت معصوم ( ع ) مثل اين عمل را انجام دهد ، و شايد به ملاحظه همين امر بوده كه محدّث نورى قدس سرهعبارت مذكور را در مستدركِ باب فوق الذكر از مستدرك الوسائل ذكر كرده است .
( منطبق با ص ۴۳۲ از جلد اول مى شود ) .
1. وسائل الشيعة ، ج ۷ ، ص ۴۷۵ ، ح ۹۸۹۸ .
2. تهذيب الاحكام ، ج ۳ ، ص ۲۸۹ ، ح ۸۷۰ ؛ الكافي ، ج ۴ ، ص ۱۶۹ ، ح ۲ ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج ۱ ، ص ۳۲۴ ، ح ۱۴۸۴ و ج ۲ ، ص ۱۱۴ ، ح ۴۸۷ .
3. علل الشرائع ، ج ۲ ، ص ۳۸۹ ، ح ۱ ، باب ۱۲۶ .
4. در ص ۴۷۴ از چاپ امير بهادر وسائل . ( منه ) .
5. مستدرك الوسائل ، ج ۶ ، ص ۱۴۶ ، ح ۶۶۶۰ به نقل از رجال الكشي ، ص ۳۸۱ ، ح ۷۱۵ ؛ نيز در بحار الأنوار ، ج ۹۰ ، ص ۳۶۹ ، ح ۱۹ .