203
ميراث محدث اُرموي

فصل چهارم [ از دعا ]

دعا :

۰.وَ كانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى ، وَ حَبْلَ اللّهِ الْمَتِينَ وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقِيمَ ، لاَ يُسْبَقُ بِقَرابَةٍ فِي رَحِمٍ ، وَ لاَ بِسابِقَةٍ فِي دِينٍ ، وَ لاَ يُلْحَقُ فِي مَنْقَبَةٍ ، مِنْ مَناقِبِهِ ، يَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما ـ وَ يُقاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ ، وَ لاَ تَأْخُذُهُ فِي اللّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ ، قَدْ وَتَرَ فِيهِ صَنادِيدَ الْعَرَبِ ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ ، فَأَضَبَّتْ عَلَى عَداوَتِهِ ، وَ أَكَبَّتْ عَلَى مُنابَذَتِهِ ، حَتَّى قَتَلَ النَّاكِثِينَ وَ الْقاسِطِينَ وَ الْمارِقِينَ ، وَ لَمَّا قَضى نَحْبَهُ ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الاْخِرِينَ ، يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ ، لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ ـ اللّهِ صَلَّى اللّه ُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ـ فِي الْهادِينَ ، بَعْدَ الْهادِينَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ ، مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِيعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصاءِ وُلْدِهِ ، إِلاَّ الْقَلِيلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعايَةِ الْحَقِّ فِيهِمْ ، فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ ، وَ سُبِيَ مَنْ سُبِيَ ، وَ أُقْصِيَ مَنْ أُقْصِيَ ، وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِمَا يُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ ، إِذْ كانَتِ الْأَرْضُ لِلّهِ ، يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ، وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً ، وَ لَنْ يُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ ، وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ .

لغت :

قول او : « يَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ » ـ به حاء مهمله و ذال معجمة ـ از حذاء كه به معنى برابرى كردن و اندازه گرفتن است . گفته مى شود : « حذا النعل بالنعل » يعنى اندازه گرفت به كفش و با كفش ديگر و برابر نمود اين را به آن ، و مى گويند : « حذا حذو فلان » يعنى كار كرد مثل كار كردن او .
قول او : « قَدْ وَتَرَ فيه » وَتَرَ الرّجلَ يعنى : ترسانيد آن مرد را ، وَوَتَرَ القومَ يعنى : قرار داد جفت قوم را طاق ، يعنى ناقص نمود ايشان را و كشت از ايشان .
صناديد : جمع صندد مانند لفظ زبرج : سيّد شجاع .
أبطال : جمع بَطَلَ ـ به تحريك ـ : مرد قوى و مبارز در معركه و پيش رونده براى جنگ و گير و دار .
قول او : « وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ » ناوشه تناول در قتال و به يكديگر نزديك شدن براى كارزار ، و طلب كردن ، شتابانيدن و شتابيدن .
و ذؤبان : ـ به ضم ذال معجمه ـ جمع ذئب و معناى آن واضح است ، اطلاق كرده مى شود بر او كلب برّ ( گرگ ) . ذؤبان عرب : دزدان و فقرا و درويشان است .
قول او : « أحقاد » از حقد كه به معنى عداوت است .
قول او : « أضَبَّتْ عَلَى عَدَاوَتِهِ » ـ به ضاد معجمه ـ به معنى مواظبت و امساك [ و ] كينه در دل گرفتن است ، أضبّ عليه يعنى : در دل براى او كينه گرفت ، و أضبّ فلاناً يعنى : لازم شد او را ، و ناكثين آنان كه بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام را شكستند مانند اصحاب جمل ، چنانچه قاسطين آنان اند كه انحراف نمودند از او مثل اصحاب صفيّن ، و مارقين آنان كه از دين بيرون رفتند چنانچه بيرون رود سهم از قوس و ايشان همان ظالمان اند كه بر او خروج كردند مانند اصحاب نهروان .
نحب : ـ بحاء مهمله ـ موت و حاجت و مدّت .
إقصاء : به معنى إبعاد يعنى دور گردن .
و تشريد : يعنى پراكنده نمودن و راندن .
أقصاه : يعنى او را در محلّ دورتر قرار داد .


ميراث محدث اُرموي
202

ترجمه :

پس زمانى كه منتقضى گرديد روزگار پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله ، بر پا داشت دوست خود على بن ابى طالب را ـ صلوات بر آنها و آل آنها باد ـ هدايت كننده ؛ زيرا كه پيغمبر ترساننده بود و براى هر قوم هدايت كننده [ اى ]است ، پس گفت پيغمبر و حال آن كه قوم در پيش منبرش بودند : هر كس من مولاى او باشم پس اين على است . مولاى او . پروردگارا! دوست دار هر كه دوستش بدارد ، و دشمن بدار هر كه دشمنش بدارد ، و يارى كن هر كه او را يارى نمايد ، و خوار كن هر كه او را خوار نمايد .
و گفت : هر كه بوده باشم من پيغمبر او پس على است امير او ، و گفت : من و على از يك درختى مى باشيم و ساير مخلوقات از درخت هاى متعدده هستند ، و نازل كرد او را به منزله هارون از موسى ، مگر اين كه بعد از من پيغمبرى نيست ، و تزويج نمود به وى خانم زنان عالميان را ، و حلال نمود برايَش از مسجد خود هر چه براى خود حلال بود ، و فرو بست تمام درهاى مردم را كه به مسجد باز شده بود الا در او را ، بعد از آن امانت گذاشت در نزد وى علم و حكمت را پس گفت : من شهر علم هستم و على درِ اوست ، پس هر كس اراده كند حكمت را از درش بيايد ، پس گفت برايش : تو برادر منى و وصى منى و وارث منى ، گوشت تو از گوشت من است و خون تو از خون من است ، و سازش با تو سازش با من است ، و جنگ با تو جنگ با من است ، و ايمان آغشته به خون و گوشت تو است
چنانچه آغشته به گوشت و خون من است و تو فرداى قيامت بر سر حوض كوثر جانشين منى ، و تو ادا مى كنى دين مرا و وفا مى كنى به وعده هاى من ، و شيعيان تو بر روى منبرها[ يى ] از نور مى باشند كه سفيد است روهاى آنها ، در اطراف من مى باشند در بهشت و آنها همسايگان من اند ، و اگر نبودى تو يا على! شناخته نمى شد مؤمنان بعد از من .

  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    سایر پدیدآورندگان :
    به اهتمام: سید جعفر حسینی اشکوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2809
صفحه از 384
پرینت  ارسال به