یکی از عواملی که پس از خروج اعراب از اسپانیا به انتشار فرهنگ اسلامی در آن کشور بسیار کمک کرد، تخصیص کرسیهایی برای تدریس زبان عربی در دانشگاههای اسپانیا بود. همچنین استادان متعددی مکلف به تدریس به زبان عربی، بهویژه در حوزههای پزشکی، ریاضیات و دیگر علوم رایج در آن زمان شدند.
پس از آغاز سختگیریهای دینی در اسپانیا و پیامدهای آن، مثل دادگاههای تفتیش و آزار و بدرفتاری با عرب و یهود، بسیاری از دانشمندان عرب و یهود از اسپانیا مهاجرت کردند و مطالعات عربی و اسلامی رو به ضعف گذاشت. این حالت ادامه داشت تا وقتی که در سال ۱۵۴۰ دانشگاه گرانادا تأسیس شد و تا میانههای قرن هجدهم آموزش زبان عربی منحصر به آن دانشگاه بود.۱
در آغاز قرن هفدهم که کل اروپا، برای تحقق اهداف دینی، فرهنگی، سیاسی و استعماری خود، مطالعات عربی و اسلامی را مد نظر قرار داده بود، اسپانیا نیز توجه ویژهای به زبان عربی داشت. افراد مذهبی پرچمدار این حرکت بودند و کتابهای بسیاری درباره روش، قواعد و فهم زبان عربی نوشتند. در برابر این حرکت داخلی در اسپانیا برای توجه به زبان عربی و مطالعات اسلامی، توجه دولتهای اروپایی به میراث عربی اسلامی بهجامانده در اسپانیا معطوف شد و افراد زیادی را با تخصصهای گوناگون برای بررسی این میراث روانه اندلس کردند. این تحقیقات گنجهای بسیاری از شناخت، فرهنگ، آثار و صنایع را آشکار کردند که اثر بسزایی در معرفی این تمدن و انتشار آن در دنیا داشت. جهان با گنجینههایی آشنا شد که از حضور تمدنی ریشهدار در این مناطق پرده برمیداشتند.
مهمترین مستشرقان اسپانیایی عبارتاند از:
- پاسکال گیاناگوس:۲ او مؤسس حقیقی مدرسه استشراقی اسپانیا است. او که