زیرا آلمان موفق به استعمار کشورهای اسلامی نشد و برای گسترش مسیحیت در شرق تلاش نکرد. البته این سخن به طور کامل صحیح نیست؛ زیرا عامل برانگیزاننده استشراق آلمانی اهداف دینی بود و در ابتدا، به صورت خاص، برای تحقیق درباره تورات و زبان عربی شکل گرفت. شرکت آلمان در جنگهای صلیبی، بهخصوص جنگ صلیبی دوم، نشانه دیگری بر انگیزه دینی این مطالعات است. همچنین در بحثهای پیشین، با نمونههایی مثل هورنمان و بارت، روشن شد که مستشرقان و جهانگردان آلمانی در قرن هجدهم و نوزدهم برای تحقق اغراض سیاسی و استعماری کشورشان تلاش میکردند.
آلمان در بحث استعمار کشورهای عربی و مشرقی خوددار نبود، بلکه توانایی آن را نداشت، بهویژه در برابر بریتانیا. آلمانها در طول جنگ جهانی اول چند بار برای نفوذ به شرق از راه ترکیه تلاش کردند و مستشرقان متعددی، از جمله بیکر، تلاش کردند تا این زمینه را فراهم کنند. اشغال توگو و برخی سرزمینهای آفریقای جنوبی میتواند دلیل روشنی بر اندیشههای استعماری آلمان باشد.
استشراق آلمان معمولاً با تحقیقات شرق قدیم و دوره اسلامی و اهتمام به آثار و ادبیات و فنون آن شناخته میشود که غالباً از اغراض سیاسی خالی است؛ اما مطالعات استشراق آلمانی به زمینههای کلاسیک منحصر نشد و به مسائل جدید جهان عرب و اسلام کشیده شد که خالی از اهداف سیاسی نبوده است.
۲. امتیاز استشراق آلمانی غلبه روح علمی بر مباحث آن است و غالباً با واقعیتگرایی، بیطرفی و انصاف توصیف میشود. همچنین میتوان دقت فراوان، توجه کافی، صبر و پیروی از روشهای متقن علمی را از امتیازات مطالعات استشراقی آلمانی دانست.
تحقیقات استشراقی آلمان خالی از دشمنی با عرب بود که به نظر ما، به اهتمام این مدرسه به تراث قدیم عربی و ادبیات و آثار قدیم برمیگردد. تعدادی از تحقیقات آلمانی به عرب و مسلمانان، بهویژه در مسائل قرآن، حیات پیامبر، امپراتوری