تاریخ معنوی شرق نیز متخصصان خود را داشته است که از میان آنان ژرژ وادا۱ و هنری لاوست۲ و هانری کوربن۳ نامآشناترند. وادا به پیوندهای فکری یهود و عرب توجه یافت. لاوست به بررسی مذاهب اسلامی، بهویژه مذهب ابنحنبل که ابنتیمیه نماینده آن بود، پرداخت و سپس به تحقیق درباره ابنبطه، ماوردی، غزالی و دیگران مشغول شد. کوربن متخصص تصوف بود و مطالعاتش به سوی ایران و نوشتههای فارسی متمایل شد؛ اما از متفکران عرب، در رأس آنان ابنرشد، غافل نشد. در اینجا درباره ماسینیون بحث نمیکنیم؛ زیرا در بخشهای دیگر کتاب فصل جداگانهای درباره وی و روشش خواهد آمد.
مستشرقان فرانسوی تحقیقات اجتماعی درباره مسلمانان نیز انجام دادهاند که در راس آنان شلهود،۴ ماکسیم رودنسون۵ و ژان پل شارنی۶ هستند؛ جکبرگ نیز در این گروه جای دارد. وی مطالعات خود را از عادات و روحیات مغربیان شروع کرد و با بررسی مسائل انسانی ملتهای اسلامی به پایان برد. فعالیت رودنسون با تألیف کتابهای محمد، جاذبههای اسلام، اسلام و سرمایهداری، اسلام و سوسیالیسم و نیز مقالات و بحثهای تخصصی عمیق و مفید در این زمینه، چشمگیر است.
مطالعات حقوقی مستشرقان نیز با نام مایو و کتاب مهمش فقه اسلامی شناخته میشود. به دنبال وی برژیه فاشون کتاب فقه مقارن اسلامی را نوشت. در مطالعاتی که به علم اصول فقه و مطالعات روشی درباره شریعت اسلامی مربوط میشود نمیتوان از تلاشهای برانشوایگ غافل شد.
در این بخش تلاش کردیم خلاصهای از مطالعات عربی و اسلامی در فرانسه را از زمان آغاز استشراق بیان کنیم. این مطالعات در قرنهای هجدهم و نوزدهم