مقابل آن نیست. ناپلئون نیز در جریان اشغال مصر چنین افکاری را گسترش میداد. وی در یکی از بیانیههای خود میگوید:
ای دانشمندان و بزرگان، به امت و پیروان خود بگویید کسی که از روی گمراهی و فساد عقل و فکر به دشمنی و خصومت با من برخیزد، پناهگاه و نجاتدهندهای در این عالم نخواهد داشت. کسی که با تقدیر الاهی مخالفت کند از غضب الاهی نجات نخواهد یافت... به امت خود بگویید که خدا در ازل کشتن دشمنان اسلام و شکستن صلیبها را به دست من سپرده است... و در ازل تقدیر کرده است که من از غرب به سرزمین مصر بیایم تا ظالمان این دیار را هلاک کنم و وظیفهای که بر عهده دارم را به انجام برسانم. هیچ عاقلی شک نمیکند که همه اینها به تقدیر خدا و اراده و قضای او صورت میگیرد.۱
این توصیفات ظالمانه از اسلام هیچ اساسی در معتقدات و مبادی و تعالیم اسلام ندارد، اما مستشرقان آن را ترویج میدادند و از آن سوءاستفاده میکردند و به مسلمانان القا میکردند که حکم استبدادی ظالمان را بپذیرند؛ زیرا قضا و قدر الاهی است و مخالفت با آن جایز نیست. این ادعا در مقابل احکام و آیات قرآنی بسیاری است که انسان را به عمل و مقاومت در برابر ظلم و استبداد دعوت میکند و مسلمانان را به جهاد در راه خدا و راضی نبودن به این قواعد ظالمانه فرا میخواند.
لامارتین برخلاف این گمراهسازی عمدی درباره اسلام که در کتابش مطرح کرده است، در جاهای متعدد دیگری اسلام را دین تسامح و محبت، بهخصوص در برخورد با دیگر ادیان آسمانی، توصیف کرده است. در این مسئله نظر لامارتین مخالف نظر شاتوبریان است که اسلام را دین تعصب شدید و کراهت از ادیان دیگر میدانست. لامارتین شواهد متعددی برای اثبات تسامح اسلامی میآورد؛ از جمله