115
نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی

خود نیز همیشه در تلاش بود تا نقاط مشترکی بین اسلام و یهودیت ایجاد کند.

گلدزیهر مجذوب مطالعه مصادر اصلی و بیگانه از دین اسلام بود. از نظر وی فهم روح اسلامی صحیح بدون مطالعه رابطه تحول اسلام با مصادرش ممکن نیست و تا زمانی که محقق تحول تاریخی مصادر مذکور را مطالعه نکند این نتیجه به دست نخواهد آمد. او این روش را در کتاب‌های اصلی خود، مانند ظاهریان،۱ مطالعات محمدی (اسلام‌شناسی)۲ و روش‌های تفسیر قرآن۳ به کار برده است. وی در این سه کتاب مصادر اصلی تشریع اسلام را بررسی و هنگام تحلیل با روش نقد تاریخی و روش تأثیرپذیری، عناصر خارجی را نیز به بحث اضافه کرده است. البته او معتقد است که مصادر اصلی اسلام علت اصلی تطور و پویایی آن هستند و تمسک به آن‌ها اسلام و اصول و آموزه‌های آن را همواره مناسب با زمان و مکان نگاه می‌دارد.

روش گلدزیهر در مطالعه کتب، اسناد و متون و تحلیل و نقد آن‌ها خلاصه می‌شود. او به مشاهده مستقیم تکیه نداشت و بر اساس روش تطبیق و مقابله متون را بررسی می‌کرد تا اهداف مستتر در آن‌ها را به دست آورد. او در میدان مطالعات تطبیقی میان ادیان و مذاهب موفق بود و تلاش می‌کرد روش تأثیرپذیری را در این زمینه به کار بگیرد. او در بیشتر مطالعات خود،‌ با تکیه بر بینش و وجدان خود، از روش استدلالی استفاده می‌کرد.

گلدزیهر، به‌رغم تمام موفقیت‌هایش در مطالعات اسلامی، اشتباهاتی نیز داشت. مهم‌ترین اشتباه او پیش‌فرض‌هایش درباره موضوع مورد مطالعه‌اش بود؛ او تلاش فراوانی داشت که نتایجی سازگار با پیش‌فرض‌های خویش به دست بیاورد.

1.. Die Zahiriten؛ در این كتاب فقه اسلامی را از نظر مکتب ظاهری بررسی کرده است. این مكتب به نصوص توجه دارد و قیاس و تعلیل را كنار گذاشته است.

2.. Muhammedanische Studien؛ در این كتاب احادیث نبوی را تحقیق و تحلیل كرده است.

3.. Schools of Koranic Commentators؛ در این كتاب روش‌های مختلف تفسیر قرآن، مانند اثری، باطنی، شیعی و معتزلی را تحلیل کرده است.


نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی
114

قرار دهد؛ به‌ویژه که این کار را با روش خاصی به نام علم اصول فقه انجام می‌دهد.

گلدزیهر بر این باور بود که اسلام پس از فتوحات عربی از اندیشه‌های غیراسلامی، مانند مسیحیت و تفکر نوافلاطونی - به‌ویژه از اندیشه‌های ایرانی و هندی در تصوف اسلامی - تأثیر پذیرفته و دچار تحول شده است. او در این بحث با استفاده از روش تأثیرپذیری به خطا رفته است؛ زیرا اندیشه‌های اعتقادی اسلامی و جریان‌های فلسفی و معنوی که از آن نشئت گرفته‌اند، با توجه به اصالت بی‌شائبه اسلامی‌شان، در چارچوب روش تأثیرپذیری نمی‌گنجند.

از نظر گلدزیهر، علی‌رغم اشتباهات روشی و علمی‌اش، اسلام چهره‌ای پویا و رویی گشاده برای جهان خارج دارد و اگر مسلمانان به حقیقت و اصول اسلام رجوع کنند، آینده سیاسی و اعتقادی خوبی خواهند داشت. حرکت تحول اسلامی هم مستند به عوامل داخلی است، که دین اسلام بر پایه آن‌ها بنا شده است، و هم مستند به عوامل خارجی است که نتیجه ورود عناصر بیگانه به مفاهیم اسلامی است. نتیجه ترکیب این عوامل داخلی و خارجی حرکت مستمر و رو به جلوی جنبه معنوی اسلام بوده است. از این رو گلدزیهر اعتقاد دارد که تاریخ اسلام عبارت است از مطالعه گرایش‌های مختلف معنوی اسلامی؛۱ گرایش‌هایی که ارزش حقیقی اسلام را در توجه به خیر و مبارزه با شر نشان می‌دهند.

گلدزیهر به علمی که مرزها، قومیت‌ها و ادیان را درنوردد اعتماد مطلق داشت؛ علمی که برای تعیین اصول اساسی اندیشه‌های دینی باید به آن مراجعه کرد. وی، که خود یهودی بود، معتقد بود می‌توان اسلام را، در مقایسه با دین یهود، کاملاً درک کرد و برای این کار باید همه متون دینی آن را به دقت بررسی کرد. از این رو معتقد بود که اندیشه‌های دینی همیشه باید مستند به نتایج علمی باشند.۲ او در مباحث

1.. Waardenburg, L’islam dans le memoir de l’occident, p. ۱۲۶.

2.. Ibid, p. ۱۹.

  • نام منبع :
    نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 583
صفحه از 143
پرینت  ارسال به