113
نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی

چندجانبه اسلامی تکیه کرد؛ تمدن اسلامی آینه‌ای بود که جریان‌های معنوی اسلامی را منعکس می‌کرد. به این ترتیب می‌توانیم گلدزیهر را، در وهله اول، مورّخ ادیان بنامیم. ‌هاینریش بیکر او را مورخ ادیان با توجهات ادبی نامیده است؛ زیرا او مورخ ادبیات نبود، بلکه در مطالعاتش روش ادبیات تاریخی را برگزید.۱

هدف گلدزیهر از به کار‌گیری متون و تحلیل مضامین آن‌ها کشف معنای حیات اسلامی، تفسیر آن و بیان جریان‌ها و مذاهب اسلامی بود. برای نمونه، وقتی گلدزیهر اقدام به کشف سند یا متن حدیثی می‌کند، قصد ندارد که صحت یا ضعف حدیث را بیان کند یا مشخص کند که حدیث صحیح است یا موضوع، بلکه هدفش بیان امیال، هواها و گرایش‌های پنهانی است که باعث شده اشخاص اقدام به جعل و وضع حدیث کنند. همچنین هنگام پرداختن به تفسیر قرآن قصد ندارد که اشتباهات مفسران را بیان کند یا سخن یکی را بر دیگری ترجیح دهد، بلکه قصد دارد گرایش‌های دینی، سیاسی و مذهبی‌ای را که در ورای این تفاسیر پنهان است به دست آورد. گلدزیهر برای کشف تحول حیات اسلامی به مطالعه فقه اسلامی پرداخت؛ زیرا معتقد بود فقه نشان‌دهنده واقعی و کاشف دگرگونی حیات اسلام است؛ به‌خصوص اگر مستند به علم اصول فقه باشد که روش علمی مسلمانان برای استنباط احکام شرعی از ادله تفصیلی به شمار می‌رود.

از نظر گلدزیهر، و با دید تاریخی او، چهره اسلام در زمان‌های مختلف تغییر کرده است. اسلام با رسالت پیامبر آغاز شد و آموزه‌ها، اصول و نواهی و اوامری آورد که تغییراتی ماهوی را در جامعه عرب بت‌پرست ایجاد کرد. او معتقد بود تاریخ پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و اله، با جعل و وضع حدیث به‌صورت شفاهی و کتبی و با اهدافی سیاسی و مذهبی، به کلی متمایز می‌شود. وی بر آن بود که فقه اسلامی یک نظام قانونی است که تلاش می‌کند قانون الاهی را اساس تنظیم زندگی فردی و اجتماعی

1.. Becker, Goldziher, Ibid, ۱۵, ۱۱, ۵۰۲.


نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی
112

پیشرفت کرده است: «ما اسلام را با روشی متفاوت با روش‌های گذشتگان شناختیم؛ به عبارت دیگر، اسلام را با روش دیگری مطالعه می‌کنیم».۱

مراد گلدزیهر از روش جدید همان روش نقد تاریخی و روش دیگری است که بر قواعد عمومی - اخلاقی و نفسانی - که منشأ افکار دینی انسان هستند، تمرکز دارد. این دو روش، یعنی «روش نقد تاریخی» و «روش مقایسه ادیان»، نتایجی را در عرصه مطالعات اسلامی به بار آوردند. گلدزیهر با اعتماد به این دو روش تحقیق درباره شکل‌‌گیری اسلام، چگونگی تطور آن، فرقه‌ها، مذاهب و اندیشه‌های معنوی آن در زمان‌های مختلف را آغاز کرد. وی تاریخ ادبیات عرب را به کار می‌گرفت و در اسناد و متون تاریخی تعمق می‌کرد و تلاش می‌کرد از میان آن‌ها احکام عام دینداری اسلامی را استنباط کند؛ اما اشتباه وی در این بود که با پیش‌فرض‌های خود به میدان آمده بود و تلاش می‌کرد متون را با پیش‌فرض‌های خود تطبیق دهد، نه اینکه نظریه جدیدی از متون و نصوص استخراج کند.

گلدزیهر به تاریخ اسلام توجه داشت و برای تفسیر حرکت و تطور آن متون را به کار می‌گرفت و تلاش داشت به ژرفای این متن برسد تا به ورای اندیشه‌ها دست یابد. همین توجه او را از پرداختن به جنبه‌های سیاسی، فرهنگی و مدنی تمدن جهان اسلام بازداشته بود. وی برای مطالعه اسلام ابتدا مصادر اصلی اسلام، یعنی قرآن و سنت، را بررسی کرد؛ زیرا این دو را نقطه ثابت کشف تحول درونی اسلام می‌دانست. دیدگاه او این بود که از طریق این مصادر اصلی می‌توان به باطن اسلام نفوذ کرد و از اسرارش آگاه شد. همچنین با تفسیر و تأویل این مصادر اولیه می‌توان اندیشه عامی که در شناخت اسلام نقشی اساسی دارد را به دست آورد.

گلدزیهر، از آنجا که فقط دو بار به سرزمین‌های اسلامی سفر کرد، در مطالعه متون اسلامی مشاهده مستقیم را مورد استفاده قرار نداد،‌ بلکه بر ادبیات و فرهنگ

1.. Waardenburg, L’islam dans le memoir de l’occident, p. ۱۱۲.

  • نام منبع :
    نقدی بر گفتمان شر ق‌شناسی
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 611
صفحه از 143
پرینت  ارسال به