پیشرفت کرده است: «ما اسلام را با روشی متفاوت با روشهای گذشتگان شناختیم؛ به عبارت دیگر، اسلام را با روش دیگری مطالعه میکنیم».۱
مراد گلدزیهر از روش جدید همان روش نقد تاریخی و روش دیگری است که بر قواعد عمومی - اخلاقی و نفسانی - که منشأ افکار دینی انسان هستند، تمرکز دارد. این دو روش، یعنی «روش نقد تاریخی» و «روش مقایسه ادیان»، نتایجی را در عرصه مطالعات اسلامی به بار آوردند. گلدزیهر با اعتماد به این دو روش تحقیق درباره شکلگیری اسلام، چگونگی تطور آن، فرقهها، مذاهب و اندیشههای معنوی آن در زمانهای مختلف را آغاز کرد. وی تاریخ ادبیات عرب را به کار میگرفت و در اسناد و متون تاریخی تعمق میکرد و تلاش میکرد از میان آنها احکام عام دینداری اسلامی را استنباط کند؛ اما اشتباه وی در این بود که با پیشفرضهای خود به میدان آمده بود و تلاش میکرد متون را با پیشفرضهای خود تطبیق دهد، نه اینکه نظریه جدیدی از متون و نصوص استخراج کند.
گلدزیهر به تاریخ اسلام توجه داشت و برای تفسیر حرکت و تطور آن متون را به کار میگرفت و تلاش داشت به ژرفای این متن برسد تا به ورای اندیشهها دست یابد. همین توجه او را از پرداختن به جنبههای سیاسی، فرهنگی و مدنی تمدن جهان اسلام بازداشته بود. وی برای مطالعه اسلام ابتدا مصادر اصلی اسلام، یعنی قرآن و سنت، را بررسی کرد؛ زیرا این دو را نقطه ثابت کشف تحول درونی اسلام میدانست. دیدگاه او این بود که از طریق این مصادر اصلی میتوان به باطن اسلام نفوذ کرد و از اسرارش آگاه شد. همچنین با تفسیر و تأویل این مصادر اولیه میتوان اندیشه عامی که در شناخت اسلام نقشی اساسی دارد را به دست آورد.
گلدزیهر، از آنجا که فقط دو بار به سرزمینهای اسلامی سفر کرد، در مطالعه متون اسلامی مشاهده مستقیم را مورد استفاده قرار نداد، بلکه بر ادبیات و فرهنگ