هشت کتاب درباره جنبههای دینی و کلامی اسلام نوشت. آثار او اگرچه شفاف و روشن بود، دقت و تعمق نداشت.
مکدونالد در مطالعات اسلامی خود نگاه ویژهای به جایگاه سیاسی و اقتصادی و نژادی جزیرةالعرب در زمان ظهور پیامبر داشت. او معتقد بود که مجموع این سه عامل به انتشار اسلام در خارج از عربستان سرعت بخشید. وی شکوفایی ادبیات عرب و تأثیر ادیان آسمانی بر ذهنیت عربی را عامل چهارم این رشد چشمگیر میدانست.۱
مکدونالد، مانند دیگر مستشرقان، قائل به الوهیت قرآن نبود؛ اما پیامبر را به سوء نیت و تقلب متهم نمیکرد. او معتقد بود قرآن عباراتی معنوی است که در اثر وحی یا رویارویی پیامبر با فرشته از پیامبر صادر شده و خود پیامبر یقین دارد که از سوی خداست و به ارواح خبیث و شیاطین ارتباطی ندارد.۲
مکدونالد تاریخ دین اسلام را تاریخ اندیشه الاهیاتی میداند و آن را با روشی منظم بررسی میکند. او بر سیاسی بودن اسلام و دیگر ادیان تأکید دارد و در بیان وظایف «خلیفه» در اسلام، بر جداییناپذیری دین از دولت تأکید میکند. وی، مانند پیشینیان خود، در اعتقاد به اینکه پیشرفت اسلام با قدرت شمشیر بوده،۳ به خطا رفته است.
این مستشرق در بررسی فقه اسلامی تأکید دارد که فقه اسلام از سویی رابطه فرد با خدای خود (عبادات) و از سویی رابطه فرد و همنوعانش (معاملات) را تنظیم میکند. پیامبر اولین و تنها شریعتگذار بود و عادات نیک عرب را حفظ کرد و عادات ناپسند آنان را از بین برد. پس از مرگ پیامبر، راه تشریع بسته شد و مسلمانان احکام را از قرآن، سنت، اجماع و قیاس استنباط میکردند. با وجود تعدد مصادر
1.. Macdonald, Aspect of Islam, p. ۵۶-۵۹.
2.. Ibid, p. ۷۸-۷۹; The religious attitude and the life in Islam, p. ۳۳.
3.. Macdonald, Aspect of Islam, p. ۲۶۳.