۱۲ / ۱۱
مستجاب شدن نفرين اسحاق بن عمّار در حقّ همسايه اش كه او را مى آزرد
۱۰۹۰.الكافىـ به نقل از اسحاق بن عمّار ـ: به امام صادق عليه السلام از دست همسايه اى كه داشتم و آزار و اذيّت هايى كه از او مى ديدم، شكايت كردم .
فرمود : «نفرينش كن» .
من نفرين كردم ؛ امّا نتيجه اى نديدم . دوباره خدمت امام عليه السلام رفتم و شكايت كردم . فرمود : «او را نفرين كن» .
گفتم : فدايت شوم ! نفرين كردم ؛ امّا نتيجه اى نديدم .
فرمود : «چگونه نفرينش كردى؟».
گفتم : هرگاه به او برخوردم ، نفرينش كردم .
فرمود : «زمانى كه از تو گذشت و دور شد ، نفرينش كن» .
من اين كار را كردم و چندى نگذشت كه خداوند ، مرا از شرّ او آسوده ساخت .
۱۲ / ۱۲
مستجاب شدن دعاى پيرى از خاندان سعد براى باز ستاندن حقّش
۱۰۹۱.كتاب من لا يحضره الفقيهـ به نقل از پيرمردى از خاندان سعد ـ: ميان من و مردى از اهالى مدينه اختلاف بسيار مهمّى بود . خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و ماجرا را به ايشان بازگو كردم و گفتم : چيزى به من بياموزيد، بلكه خداوند ، حقّ مرا از او بستاند .
فرمود : «هرگاه قصد دشمن كردى، ميان قبر و منبر [پيامبر صلى الله عليه و آله ]، يا اگر خواستى در منزلت، دو يا چهار ركعت نماز بخوان و از خدا بخواه كه تو را يارى دهد، و مقدارى از آنچه دارى ، بردار و به نخستين مستمندى كه برخوردى ، صدقه بده» .
طبق دستور امام عليه السلام عمل كردم و خداوند حاجتم را بر آورد و زمينم را به من برگرداند .