۳ / ۱۳
حكمت خداوند
۷۸۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا بنده در آستانه رسيدن به حاجتى از حاجت هاى دنيا قرار مى گيرد ؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان ، ياد او مى كند و مى فرمايد: «فرشتگان من! اين بنده ام به حاجتى از حاجت هاى دنيا نزديك شده است . اگر آن را برايش بگشايم ، درى به سوى آتش گشوده ام . پس ، آن را از او دور كنيد».
بنده انگشت حسرت مى گزد و مى گويد : چه كسى بر من [در رسيدن به آن حاجت ]پيشى گرفت؟ چه كسى به من نيرنگ زد؟ در صورتى كه اين ، جز يك لطف نيست كه خداوند در حقّ او نموده است.
۷۸۹.الزهد ، ابن المبارك ـ به نقل از يزيد بن ميسره ـ :پيامبرى از پيامبران گفت : اى پروردگار من! فلان پيامبر و بهمان پيامبر ، تو را خواندند و اجابتشان كردى ، و من تو را خواندم و اجابتم نكردى!
خداوند فرمود : «فلان پيامبر و بهمان پيامبر ، وقتى مرا خواندند كه اجلى كه امّتشان در آن نابود مى شدند ، هنوز نرسيده بود . از اين رو ، دعايشان را اجابت كردم ؛ امّا تو ، وقتى مرا خواندى كه اجلى كه امّتت در آن نابود مى شد ، فرا رسيده بود».
۷۹۰.عدّة الداعى :در زبور داوود عليه السلام روايت شده است كه : «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد : اى فرزند آدم ! تو از من درخواست مى كنى و من به تو نمى دهم ؛ چون مى دانم چه چيز به سود توست ؛ امّا تو اصرار مى كنى و من خواسته ات را مى دهم و تو از آن در نافرمانى از من كمك مى گيرى . پس ، آهنگ آن مى كنم كه پرده ات را بِدَرم [و آبرويت را ببرم] ؛ ولى تو مرا مى خوانى و من پرده پوشى مى كنم . پس ، چه خوبى ها كه با تو مى كنم و چه بديها كه تو با من مى كنى! نزديك است كه چنان از تو در خشم شوم كه زان پس ، هرگز خشنود نگردم ».